نظریه پردازان فلسفی – علمی از جمله افرادی هستند که بیشترین رنج را می برند. البته رنج ذاتی زندگی آدمی است، اما منظور من از رنج، شکل خاصی از آن است که قصد دارم در اینجا آن را بیشتر توضیح دهم.
این دست فلاسفه و دانشمندان به فراخور حرفه شان لازم است که در بحث ها و گفتگوهایی وارد شوند و از آنجاییکه خود به تناسب شأنشان ممکن است که به آراء جدیدی در حوزه های کاری شان دست پیدا کرده باشند، آنگاه برایشان خیلی سخت است که بخواهند صرفا بر مبنای آراء پیشینیان به جدل بپردازند، آرایی که خودشان یحتمل به آن ها باور راسخی ندارند.
وقتی کسی صاحب رای نباشد، خیلی برای وی ساده است که جدل کند زیرا صرفا آراء دیگران را بازگو می کند اما برای آنکس که خود صاحب رای است اما هنوز نتوانسته که به جایگاهی درخور خلاقیت خویش نایل آید، جدل کردن سخت است زیرا چنین فردی می بایست که در ابتدا مبتنی بر آراء متقدمین استدلال کند و سپس نظر اصلی خود را نیز بیان دارد.
مثلا در رابطه با جدل های مرتبط با توفیرات فیمابین واقعیت و حقیقت برای شخصِ خود من ورود کردن بسیار سخت است زیرا که اگر بخواهم بر اساس رای گذشتگان جدل کنم، این جدل ها در تضاد با آراء و اندیشه های شخصی من قرار می گیرند و از آنطرف مادامیکه هنوز نتوانسته ام کارهای خود را عالمگیر کنم، تکیه زدن بر آن ها در حین جدل ها مصیبت مرا زیادتر می کند زیرا که بحث علیرغم جنبه ی جدلی، جنبه ی آموزشی نیز پیدا می کند!!!
11868