2500 سال قبل در روزهای پایانی تابستان یک کرم خاکی بتوسط یک مرغ خانگی بلعیده می شود. ساعاتی بعد از آن یک نوجوان 16 ساله که پدر خود را پیش از تولد و مادرش را نیز در هنگام وضع حمل از دست داده است، مرغ را سر بریده و برای مادربزرگ نابینایش که از قضا مریض الاحوال است، شوربایی تهیه می کند.
چند هفته بعد در یک صبح گرفته و بارانی اواسط پاییز پسرک با مادربزرگش که بسختی سرِپا ایستاده است وداع کرده و خود را به نمایندگان سپاه ایران که برای سربازگیری در جنگ با کشور همسایه به تمامی روستاها آمده اند، معرفی می کند. پیرزن که سالهاست چهره ی نوه ی خود را ندیده است، با دست لرزان و پرآبله اش دستی بر سر پسرک کشیده و او را اشک ریزان راهی می کند.
پسرک عازم جبهه های جنگ می شود و درست در نخستین روز جنگ تیر خورده و می میرد و جسدش در گل و لای میدان جنگ در زیر سم اسبان و چکمه ی نظامیان له و لورده شده و لجن مال جزئی از باتلاق آغشته به خونابه ها می شود.
مادربزرگ تهی دست چند ماهی انتظار فرزندزاده ی خود را کشیده و نهایتا در یکی از شب های سرد زمستانی در اثر پیری و تنهایی در بستر خود در می گذرد. چند روز بعد همسایه ها به رسم ایرانیان باستان جسد وی را یافته و به یکی از دخمه های اطراف دهکده برده و تقدیم کرکس ها می کنند و کلبه ی محقرشان نیز به مخروبه ای خوف انگیز مبدل می گردد.
داستانک فوق اگرچه تماما ساخته و پرداخته ی ذهن نگارنده است اما می توان بیشمار ما به ازای این قسم داستان ها را در تاریخ بشر و در جای جای این پهنه ی خاکی در واقعیت نیز یافت. متاسفانه زندگی این شکلی است! آن کرم، آن مرغ، آن پدر، آن مادر، آن پسر نوجوان، آن مادربزرگ و همه و همه قربانیان این زندگی اند.
مرگ برای همه ی ما گویا که به یک شکل رخ می دهد. من مرگ آن کرم و مرگ آن مرغ را از مرگ پسرک و مادربزرگش متفاوت قلمداد نمی کنم. مرگ آن پدر و مادر گمنام و یا مرگ هر کسی در هر سطحی مثلا امپراطور ایران در آن دوران همه مرگ هایی در غایت خود همسطح با مرگ همان کرم خاکی هستند و متاسفانه زندگی این شکلی است!
تمامی آیین ها و ….. پهنه ی گیتی به این پوچی فراگیر پی برده و سعی کرده اند که با ….. جاودانگی برای بشر، آن را سرگرم کنند. اما آن ها با ما شوخی و متاسفانه ذهن ما را از واقعیت منحرف ساخته اند. ما از مواجهه با پوچی منتج از میرایی چارستون تن و بدنمان می لرزد.
علم این حقیقت را در مقابل چشمانمان به تصویر می کشد اما علم برخلاف آن ها دروغ نمی گوید. علم شوخی نمی کند و در نتیجه ی آن ما را وا می دارد که برای این جاودانگی کاری کنیم. فقط در اثر این شرایط است که به خودمان آمده و خواهیم فهمید که باید با دستان مقدس علم به دنبال نوشداروی جاودانگی باشیم تا اینگونه پسرک ها برای همیشه هلاک روزگار نباشند…
11870 – 11869
به به به… عجب داستان قشنگی… خیلی مزخرف بود….میبینیم که ید طولایی در نویسندگی هم دارید آقای به اصطلاح دانشمند ,فیاسوف , ریاضیدان , محقق , پژوشگر, نویسنده (مثل داستان بالا) , هنرمند و موسیقیدان , ووووو ببخشید اگر عنوانی را جا انداختم.. متاسفانه دیگه در لینکداین تشریف ندارید تا ما مستفیض شویم… شخصیت جالبی دارید.. به خود اجازخ میدهید در همه زمینه ها اظهار نظر (البته باید بگم اظهار فضل) کنید.و عناوین سنگینی نظیر فیلسوف و دانشمند برای خود برگزینید… بدون ارایه حتی یک کتاب و یا مقاله علمی یا فلسفی.
……….
سپاس بابت وقتی که به اینجانب اختصاص می دهید…
سیامک بهت تبریک میگم. این هیجان زاید الوصف تو به جهت آشنا شدن با دی داد طبیعی است اما سعی کن بی شعوری خودت رو عیان نکنی. لطفا تسلیم نشو و همینطور با شور و اشتیاق به مطالعه مطالب این سایت ادامه بده و تا زمانی که خرد در مغزت جوانه نزده دست از خواندن نشور …
به قول قیصر “تورو خدا تو دیگه حرف از ارضای عقده های روانی نزن که هیچ خوشم نمیاد”???
10خط کامنت نوشتی 9 خطش نقد نویسنده و خوانندگان رو نقد کردی تو ده درصد باقی مونده هم اومدی اطلاعات علمی خودتو که مطمئنم شنیدیشون و نخوندی! رو به رخ کشیدی که کسی شک نکنه! آقا با دوتا جمله نصفه نیمه و غلط درباب فیزیک و دوتا ضرب المثل نابجا احاطه کامل خودشون بر علوم رو نمایاندن برهمگان!? برو به کار خودت برس پسرجان.. اینجا چیکار داری تو؟ فرق تو با اونایی که میرن زیر عکس دخترای زیبا فحش مینویسن چیه؟ هیچی! تو جزو همونایی اتفاقا. و درهر دومورد دستت از چیزایی که میخوای بهشون برسی کوتاهه. برو یه لیوان آب بخور .. آرامشتم حفظ کن.. زیادم به خودت فشار نیار.. من نگرانتم. ضمنا من اصلا وارد بحث منطقی با نمیشم چون معلوم الحالی. من احساس میکنم شما خارج از فضای مجازی نویسنده رو میشناسید و فک میکنید نویسنده تو گذشته واسه خونواده محترمتون مشکلساز شده!
جناب ساکتی:(اشاره به ادبيات نوشتاری شما که بنده رو ياد سيا ساکتی ميندازه)؛
همانگونه که شما خود را سيامک بناميد،ديگران نيز مختارند خود را فيلسوف بنامند!قياس با عقلاست ادراک فصل فلسفه ی نانوشته و نخوانده ی شما با آنچه در دی داد دات کام موجود است.و آنچه شما در حال مطالعه در همين تارنما هستيد،نامش مقاله ی علمی ست.حال در ادبيات عوام و لومپن مورد ستايش شما چه خطابش کنند،مشخصا وجهی از اهم را در درون نميکشد.
بايد بدانيد ميان اجازه دادن به خويش(دقيقا عملی که از شخصيت گستاخی چون شما برميخيزد) و ارائه آنچه در چنته و فن يک پژوهشگر است تفاوت هايی وجود دارد.تفاوت هايی از جنس رشک و خشم شما و همفکرانتان نسبت به اشخاص فرهيخته و تاثير گذار.بهر حال شما مصرف شدنی هستيد و تاريخ مصرفتان کم ارز،باری آنچه در اينجا عرضه گشته و خواهد گشت،جاويد است.بدانيد که “ما”
هستيم که عناوين را سبک و سنگين ميکنيم.البته اين مرام طريقت دانش دوستی ماست،حال اگر شما با عناوين زنده ايد و سرخوش؛به شما هم عنوانی تعلق ميدهيم!!!
تلاش نکنيد خود را آکنده از خستگی در پويش علوم جلوه دهيد و با طرح مسائلی گِل گرفته اطوار روشنفکران را پيشه کنيد،چه اين دست روشنگريها سالهاست مورد سخريه ی ماست…
با سلام به دی داد عزیزم که با سن کمش آموزگار دو نسل از خانواده من بوده .
اگر دی داد رو نمیشناختم بدون شک گمان میکردم این سیاه-مک یا هرچی که هست رو خودش درست کرده تا محبوبیت کسب کنه کاری که ملکه الیزابت اول میکرد ولی دی داد رو خیلی وقته میشناسم.نقاط قوت و ضعفش رو هم تا حدودی متوجه شدم و اطمینان دارم این بنده خدا سیاه-مک رو خودش نساخته.
طرف خودش خودشو …. کرده.
اگر از این سیاه-مک ها یکی دوتا بود وظیفه انسانی حکم میکرد کمکش کنم ولی چون در ….. سال گذشته تعدادشون زیاد شده و به صورت سازمان یافته از دیوار ….. بالا میرن و … نمیتونم و نمیخوام کمکش کنم فقط به دی داد و سایر دوستانم توصیه میکنم این بنده خدا نیاز به توجه داره و راه جلب توجه رو بلد نیست.بهترین روش هم بی اعتنا بودنه.
نائینی ها یه مثل دارن که میگه عضو تحتانی انسان پر مدعا را گوش کر پاره میکنه.
دوست به ظاهر عزیر،
من هدفت رو از بیان کردن این خزعبلات موهوم و توهین آمیز درک نمی کنم، تو اصلا میدونی علم چیه!؟ یا شاید هم دچار ضعف شخصیتی و خود کم بینی هستی که این طور با غیظ حمله ور شدی ؟ حدث می زنم تو یک آدم ناکام هستی که زمانی سعی داشتی خودت رو نشون بدی ولی به شدت تحقیر و سرکوب شدی یا اینکه بهت تجاوز کردن و این مسئله باعث شده از بشریت متنفر شی. می خوام ازت یه سوال بپرسم: تو خودت تو زندگیت چه دستاوردی داشتی که داری اینطور در این جا می تازی و کلمات زشت و بی معنیت رو در این فضای محض علمی مثل کودی متعفن پراکنده می کنی!؟ احتمالا از اون دسته از آدم های بیکاری که کارشون به رخ کشیدن خودشون از طریق توهین کردنه.
همه دوستان حاضر در این اتمسفر صرف علمی، میدونند که تو و امثال تو چه جور موجود مضحکی هستی، یک شخصیت مریض که بواسطه بی سوادی محض و غرور موهومی خودش و بواسطه عدم امکان استناد علمی مثل یک حشره متعفن کور که بوی بدش فضا رو متعفن کرده بیهوده به این سو و آن سو میری و لجن وجودی خودت رو می خوای به هرجایی سرایت بدی.
مطمعناً تو نه میدونی علم چیه، نه میدونی فیلسوف کیه. احتمالا دوتا فیلم دیدی فکر کردی همش همینجوریه. ولی بزار من بهت بگم فیلسوف کیه. فلاسفه کسانی هستند که تا به حال دنیا رو هدایت کردن و با ذهن باز و پرسش گر خودشون تونستن خیلی از مسایلی که دیگران حتی جرات فکر کردن بهش رو ندارند مطرح کنند و به بسیاری از پرسش های بشر پاسخ بدن. فیلسوف جایگاهی پیامبر گونه داره که از لحاظ علمی تونسته حتی بزرگترین دانشمندان رو به چالش بکشه. یکی دیگه از نکاتی که صحت این امر رو نشون میده وجود افکار مسمومی درست مثل خودته، هرچی این افکار بیشتر بشه نشون میده که فیلسوف داره راهشو درست میره، هر کسی نمیتونه گفتار، رفتار و تفکرات یک فیلسوف رو درک کنه علی الخصوص عوامی مثل تو.
و نکته آخر اینکه تا به حال اینگونه بوده که اولا در زمان حایت فلاسفه مخالفت با اون ها زیاد بوده و بی خردانی مثل تو هم کم نبودن، دوم اینکه به دلیل اینکه از زمان خودشون خیلی جلوتر بودن بیشتر فلاسفه چندین سال بعد از مرگشون شناخته شدن.
در ضمن این رو هم بدون این مطالبی که در سایت میبینی یک در میلیون آثار کارهای دی داد کبیر که یک فیلسوف به تمام عیار جامع الاطراف هست، نمی باشد. پس بیهوده تلاش نکن تا بگی این دوست و استاد عزیزم هیچ چیزی رو ارایه نداده که مطمعن هستم تو حتی نمیتونی یک جمله رو درست بنویسی.
فکر می کنم تا این حد که من و سایر دوستان برات وقت گذاشتیم کافیه. فکر می کنم تا حدودی به هدفت رسیدی! بله معروف شدی اینقدر که دوستان بهت لطف داشتن.
دیگه بسته
و اما بعد.. یعنی جان یک انسان با کرم برابر است ؟ یعنی مرگ انسانی که برای دفاع از وطنش کشته شده با مرگ یک کرم برابر است؟؟؟.. اصلا به من بگویید شما آرای کدام فیلسوف را خوانده اید… از فیلسوفان خارجی یا ایرانی… آیا حتی یک کتاب در زمینه فلسفه مطالعه کرده اید ؟؟؟؟ آقای پروفسور… آقای همه فن حریف ، آقای همه کاره هیچ کاره… شخصیت شما برایم خیلی جالب است.. امثال شما را زیاد دیده ام به خصوص متاسفانه در بین هموطنانم ولی شما دیگه گوی سبقت را از بقیه ربوده اید… چنین عجوبه ای تاکمون ندیده ام، چطور یک انسان میتواند در این حد خزولات را به هم بنابد… اینقدر هم علم علم نکنید آقای پروفسور همه چیز دان… علم الان یک چیزی را اثبات میکند و ده سال دیگه همان چیز را نقض میکند… علم بشری با تمام پیشرفت هایش هنوز در اول راه است و ما نمی توانیم با این قطعیت بگوییم چیزی را که علم ثابت کرده ابدی و ازلی است چرا که چند سال دیگه ممکنه نقضش کنه و یک چیز جدید در بیاد… با این علم محدود نمیتوان عالم و موجودات را تفسیر کرد چرا که علم هم محدودیت های خودش را دارد… یک زمانی فیزیک خلاصه میشد به قوانین نیوتن و مو لای درزش نمیرفت تا اینکه نظرات جدیدی در فیزیک مطرح شد نظیر نظریه نسبیت و کوانتم و اثبات شد که قوانین نیوتن در آن حوزه ها جواب نمیدهد…. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل… پس اینقدر علم علم نکن تو که از علم و فلسفه علم هیچی نمیدونی… متاسفانه این شبکه های اجتماعی وسیله ای شده برای خواباندن عقده های روانی یک عده که در آن اظهار فضل کنند و یک عده ابله تر ازخودشان هم بهشان به به و چه چه کنند و بدین ترتیب عقده های روانیشان ارضا شود… عوض این خزولات برو و مطالعه کن و با آگاهی صحبت کن.. خودت رو ضایع نکن و خودت رو با این ها گول نزن… مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید… امیدوارم این حرف ها چشمات رو یک کمی به روی واقعیات باز کرده باشه و از خواب خرگوشی و توهمات بیرون تومده باشی…
سپاس از وقتی که می گذارید…
من فکر میگنم. جناب سیامک که از همه چیزدانی دیگران شاکی است باید خودش همه چیز دان باشد که تشخیص دهدمطالب دیگران خزولات (؟؟؟) است.
این جناب سیامک مقدمات علوم را هم نمیداند اما جسارت اظهارنظر دارد.
گه از قدیم گفته اند: جهالت به شخص جسارت میدهد.
خدمت جناب سیامک معروض میگردم علوم هیچوقت نقض نمیشوند. آنچه نقض میشود جهل است و نه علم.
فیزیک نیوتونی الی الابد معتبر است همانقدر که روز اول معتبر بوده است. با ظهور فیزیک نسبیتی و یا فیزیک کوانتم نقض نشد. بلکه مرزهای آن دقیقتر شد. همین.
اگر برخی از حماقتهای شما که در قالب نگرگاه ارسال ميگردد به نظر عام نميرسد؛گويای دو مطلب است.اول اينکه شما و دوستان بيکاره تان متاسفانه در همه جای اين جامعه پشفته ايد و مخاطب از خوانش نگرگاههای بی ادبانه ی شما،کسل خواهند شد،پس تلاش بر اين است ضمن عرضه ی آثار،ذهن مخاطب از گزند شما در امان باشد.و دوم اينکه فرصتی باشد برای تغيير،حتی برای شما!!
من گمان ميکنم شما در ادوار دبستان و احتمالا تا دوره فارغ التحصيلی تان در متوسطه به اجبار ميزهای انتهايی را قرق ميکرديد؛چرا که مدام از مصداق کمبود دم زده و البته نگارش املاييتان هم ميتواند تصديق باشد.
اينکه علم بشری مدام دستخوش تغيير است،نشان از تکامل دارد.به اين مقوله توارد نميکنم و نوشتار “ابزار بحث” رو تجويز ميکنم.
بله مُشک آن است که خود ببويد،اين مهم را برای هم فکرانتان مکررا مشق و ديکته کنيد.
برادر عزیز سلام
عصبانیت و خشم شما برایم جالب است این خود نشان از اهمیتی است که به صاحب نوشتار میدهید. واقعن احسنت دارد نویسنده ای که باورهای افراد را با قدرت قلم خود به چالش میکشد. و به نظر من حتی از محتوای داستان نیز مهم تر است.
بهتر است به نظرات هم احترام گزاشته چرا که این داستان یک نظر شخصی است. این کار نه علم میخاهد نه فلسفه . بلکه ادب میخاهد .
چه نظرات خشم آلود و خشنی بابت این نوشتار دریافت کردید …
جای تامل دارد …
آقای سیامک از قرار معلوم شما از علم و فلسفه تنها چیزی که از آنها آموخته اید تنها نام آنهاست. چون من هیچ پاسخ علمی و فلسفی از شما ندیدم و تنها اکتفا میکنید به توهین کردن. پیشنهادم این است که به جای اینکه از این سایت به اون سایت رفته و وقت خود را بیهوده به توهین کردن بگذرانید، کمی مطالعه کرده و سواد خود را بیشتر کنید و دیگه اونوقت مجبور نیستید پاسخ های خود را تنها محدود به فحش و بدوبیراه کنید و کمی سواد خود را به رخ دیگران میکشید.
……….
با سلام
جناب اقاي سيامك به عنوان يكي از كاربران از اينكه با اين دقت مطالب اين سايت را مطالعه و پيگيري ميكنين از شما تشكر ميكنم همچنين از نظراتي كه ثبت ميكنين ولي در عجبم چرا به اين اندازه ادبيات شمايي كه مدعيه مطالعات علمي و فلسفي هستين در سطح پايين است؟؟؟بهتر است اگر مثل من با هر دو نظر شما و نويسنده مخالفيد به خودتان ارامش دهين و قبل از ثبت نظرتان ادب را رعايت كنين……..
آقای جحت.. خدممتان عرض کنم که منظور من این است که دامنه علم محدود است.. هیچ قطعیتی وجود ندارد.. پس همه چیز را نمیتوان براساش علم تفسیر کرد.
خودتان کشف فرمودید؟ که دامنه علم محدود است؟
جناب سیامک، علم خودش دامنه مطالعه اش را تعیین و محدود میکند.
علم ماهیتش محدودیت است. اما در هر حوزه ای که وارد میشود نتایجش قطعی است.
عام هم ادعا نکرده راجع به همه چیز تفسیر دارد.
اما علم هر روز بیشتر از روز قبل عرصه را بر دیگر دانستنی های بشری تنگتر کرده و چراغی برای روشنایی مجهولات بشر افروخته است.
پيشنهاد شما استفاده از اسطرلاب است؟
خدمت بقیه دوستان باید عرض کنم که درست تشخیص دادید بله من از این خزولات و ادعاهای پوچ خشمگینم..
……….
من نه مدعی ام که فیلسوف هستم و نه ادعای دانشمندی دارم..ماجرا از اینجا شروع شد که من پست ایشون رو به طور اتفاقی در لینکداین دیدم و وقتی عنوان دانشمند و فیلسوف را دیدم بیشتر دقیق شدم تا ببینیم این نابغه کیست… از کتب و تالیفات و یا تحقیقاتش پرسیدم جوابی نگرفتم.. از مؤسسه ای که مدعی اند در آن به دانشجویان درس میدهند پرسیدم جوابی نگرفتم.. از زمینه کاریشون پرسیدم هیچ جوابی نیامد.. آخه دانشمند در کدام شاخه علمی..آرای کدام فیسوف را مطالعه کرده اند.. به کدام شاخه فیسفی گرایش دارند.. به نوشته های ایشون رجوع کردم در وبسایتش جز یک سری نوشته های کوتاه و بعضا نامفهوم که در آن سعی کرده بودند با کلمات قلبه سلمبه مطلب را جلا بدهند چیزی دیگری ندیدم.. شخصیت جالبی دارند. به خود اجازه میدهند خود را فیلسوف و دانشمند بنامند بدون ارایه حتی یک کتاب , سمینار, تحقیق … در تمامم زمینه ها اظهار نظر میکنند نظیر مقایسه دانشگاههای آمریکا و اروپا.. جل الخالق.. کسی که من فکر نمی کنم حتی در ایران به مؤسسه یا دانشگاهی رفته باشد به خود اجازه میدهد به مقایسه دانشگاههای اروپا و آمریکا بپردازند.. در زمینه روانشناسی اظهار نظر میکنند.. در هنر اظهار نظر میکنند.. فلسفه که جای خود دارد… عناوین سنگینی نظیر دانشمند و فیلسوف برای خود انتخاب میکنند.. م آنهایی که سالیان سال است در این زمینه ها زحمت میکنشند هنوز به خود اجازه نمیدهند برای خود چنین عناوینی در نظر بگیرند…تاسفانه بعضی ها فکر میکنند با ادای یک چیز را در آوردن میتوانند به آن مقام برسند.. مثلا با گرفتن یک آلت موسیقی در دست در خیالات خود فکر میکنند که موسیقیدان و نوازنده ماهری هستند…
شبکه های اجتماعی برای یک عده شده وسیله ای برای خالی کردن عقده های روانی شان…. وافعا من نمی فهمم در مملکتمان چه خبره….
……….
متاسفانه بی اخلاقی جامعه را فرا گرفته.. ادعاهای گزاف, ………. و به قول مولانا: ماهی از سر گنده گردد، نِی ز د ُم …. الان هم که پروفایل این آقای دی داد در لینکداین فعال نیست.. با آرزوی توفیق برای همه دوستان….
من گمان میکردم با کنایه ای که با تکرار خزولات (؟؟؟) با سه علامت پرسش آوردم احتمال جناب سیاوش از سر خطای نگارش این واژه نادرست را بکار برده اند.
اما با تکرار ان معلوم شد ایشان با ادبیات فارسی در حد دبیرستان هم آشنا نیست. من به جناب سیاوش توصیه می کنم. بجای غلط گیری از دیگران، واجب تر است، ادبیات فارسی در حد کتاب فارسی سال چهارم دبیرستان را بیاموزند.
شما در اينجا هيچ دوستی نداريد،پس اينگونه صراحتا عجزه و زاری محل توجه قرار گرفتن نزنيد!
گويا قد سن شما به تنهايی گذشته و يا در دامان دوستان ناباب سپری گشته!دوره ی کبوتر بازيهاتان در پشت بام و اکنون در دی داد دات کام به رکاکی و… !
از اينکه تلاش ميکنيد که نامفهوم بودن مطالب را در قالب نامفيد بودن شبکه های اجتماعی گزارش دهيد؛دلسوزانه سپاسگزاريم.اما باور بفرماييد ما که نفهميديم چه ارتباطی بين سيا ساکتی،شخصيت نمکين انيميشن راهنمايی و رانندگی و اينجا وجود دارد…
یک نکته دیگر هم اضافه کنم و آن هم این است که من شخصا با هیچ نظر و نوشته و مقاله ووو مشکلی ندارم.. البته مطالب باید نقد شوند …مشکل من که شاید یک کم هم با خشم همراه است ادعاهای گزاف است.. خدمت خود ایشان هم قبلا عرض کردم .. هر کسی آزاد است که نظرات و نوشته ها و عقاید خود را در فضایی کاملا آزاد عنوان کن.. اما و صد اما تنها مشکل من با ادعاهای گزاف و بدون ارایه مدرک است .. بعضی ها برای اینکه مخاطبین بیشتری پیدا کنند متاسفانه از این حربه استفاده میکنند و عناوین سنگین و پرطمطراقی برای خود در نظر میگیرند بدون ارایه حتی یک کتاب یا مقاله یا پژوهش و یا هر چیزی که در محافل علمی و فلسفی مطرح شده باشد… و از آن بدتر اینکه یک عده دیگر بدون تحقیق جوگیر شده و دنبال رو این افراد میشوند.. این دومی البته خیلی بدتر است…
شما آدرس لينک،موسسه، و يا دانشگاهی را که اداره ميکنيد را بگذاريد؛ما در اولين فرصت جهت اخذ مدرک و اعتبار بخشی به اين تار نما محضرتان شرفياب خواهيم شد.
اميد که در جوی بهتر،رهرو شما باشيم.
راستی تا از قلم نيفتاده است،شما اسطرلاب را تاييد فرموديد يا خير؟
از خواندن کامنت آقای سیامک واقعا متعجب شدم که چرا یک انسان باید این همه پر از کینه به مسائل نگاه کند. آقای سیامک این را یادآوری می کنم که “ادب مرد به ز دولت اوست”.
کلا هیچ دو نفری را نمی یابیم که همه نظراتشان مانند هم باشد ولی انسان بودن که شما در کامنتتان گفته اید مرگ آن مساوی یک کرم نیست و اصلا نمی خواهم در مورد درستی یا نادرستی آن بحث کنم حداقل تفاوتش با سایر موجودات، در نحوه برخورد است. برخوردی که می تواند پر بار، آگاهی دهنده، اصلاح کننده، آموزنده و یاددهنده باشد و حیف است وقت بگذاریم و نظرمان به زبان عتاب و توهین آلوده شود.
اینکه شما وقت گذاشته اید و مطلب بلندی را نوشته اید حتما هدفتان اصلاح بوده است که باید بگویم این راهش نیست مگر اینکه عداوت شخصی با نویسنده مطلب داشته باشید!
ولی در مورد علم و اینکه گفته اید”علم الان یک چیزی را اثبات میکند و ده سال دیگه همان چیز را نقض میکند… علم بشری با تمام پیشرفت هایش هنوز در اول راه است و ما نمی توانیم با این قطعیت بگوییم چیزی را که علم ثابت کرده ابدی و ازلی است چرا که چند سال دیگه ممکنه نقضش کنه و یک چیز جدید در بیاد… با این علم محدود نمیتوان عالم و موجودات را تفسیر کرد چرا که علم هم محدودیت های خودش را دارد”
بهتر است مطلب زیر را بخوانید:
تفاوت بین نظریه، فرضیه، فکت، قانون.
1- فکت ها مشاهداتی مانند “بیرون روشن است” هستند. حالا وقتی که شما بخواین دلیل این “واقعیت” رو پیدا کنید یک فرضیه ساختید. مثلا: بر اساس اینکه بیرون اتاق روشن است شما یک فرضیه برای توضیح این فکت می سازید و اون فرضیه اینه: چون خورشید می درخشد.
حالا این فرضیه میتونه “تست بشه” چطوری؟ با بیرون رفتن از اتاق و گشتن دنبال منبع نور. ممکنه درست باشه و ممکنه اشتباه باشه مثلا دلیل روشنایی وجود نور افکن های پرنور و بزرگه نه خورشید. پس فرضیه چیزیه که تست میشه.
2-فرضیه: توی قسمت بالا گفتیم که یک فرضیه چه جوری بر اساس فکت شکل می گیره. حالا یک فکت میتونه چنتا فرضیه مختلف داشته باشه. ما می تونیم فرضیه های اشتباه رو آزمایش کنیم و بزاریم کنار تا برسیم به یک فرضیه. البته این دلیل نمیشه که اون فرضیه باقی مونده درست باشه چون باید خودش بتونه برای ادعاش مدرک بیاره. اینکه آخرین فرضیه باقی مونده هست فقط نشون میده که احتمال درست بودنش بیشتره.
3-نظریه: اما جالب ترین قسمت مطلب، خوب دقت کنید.
وقتی که فرضیه های مختلف تونستن از آزمایش های علمی سر بلند بیرون بیان و یعنی اثبات شدن، چندتا ازین فرضیه های اثبات شده با هم تشکیل یک نظریه میدن. نظریه کلمه ی ضعیف نیست. نظریه یعنی فرضیه هایی بر پایه فکت که از سخت ترین فیلتر های علمی و آزمایش ها عبور کردن با هم یک موضوع رو توضیح میدن که بهش میگن نظریه. نظریه بالاترین درجه علمی رو توی مفاهیم داره. نظریه یا همون تئوریه علمی یعنی: بالاترین درجه اطمینان و قطعیت علمی.
و اخرین مورد
4- قانون:اما قانون چی؟ قانون بیانیه ای بر پایه مشاهدات تجربی مکرر است که برخی از پدیده های طبیعت را توصیف می کند. اثبات اینکه چیزی اتفاق می افتد و چگونه اتفاق می افتد اما نه درباره اینکه چرا اتفاق می افتد ! “یک تعمیم توصیفی درباره اینکه چگونه برخی از جنبه های طبیعت تحت شرایط معینی رفتار می کنند.” بطور مثال قانون جاذبه نیوتن.
Law = قانون ، Theory = نظریه ، Hypothesis = فرضیه ، Fact = فکت
[۱] استدلال قیاسی از حقایق دقیق به اصول کلی
سرچشمه،فرهاد ساگان
منابع :
https://ncse.com/library-resource/definitions-fact-theory-law-scientific-work
ضمنا وقتی یافته ای به نظریه تبدیل می شود هیچگاه نقض نخواهد شد بلکه ممکن است کامل تر گردد نظیر نظریه نسبیت که همه آنچه توسط نیوتن گفته شده بود را کاملتر کرد ولی آن را نقض نکرد.
به هر حال اگر شما طالب حقیقت هستید، بحث کنید، ایراد بگیرید، نظر بدهید، اصلاح کنید و مطمئن باشید این راه بسیار بهتر جواب خواهد داد ، مگر اینکه هدف دیگری در سر داشته باشید که امیدوارم اینگونه نباشد.
در راه کشف حقیقت موفق باشید.
ممنون از توضیح جامعتان… لطفا کامنت های بعدی من رو که امروز پست شده را هم بخوانید تا مطلب بیشتر دستگیرتان شود.. به قول مولانا :
هر کسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
در ارتباط با توضیحات شما باید بگم که کاملا موافقم.. مثلا آنجا که فرمودید:
ضمنا وقتی یافته ای به نظریه تبدیل می شود هیچگاه نقض نخواهد شد بلکه ممکن است کامل تر گردد نظیر نظریه نسبیت که همه آنچه توسط نیوتن گفته شده بود را کاملتر کرد ولی آن را نقض نکرد.
منظور من هم دقیقا همین است منتها شما با زبان بهتر و جامع تر بیان کردید.. حال که قبول داریم که نطریه ها کامل تر میگردند پس باید قبول کنیم که همه چیز را در نمی توان با علم نقد کرد.. برای مثال معاد را.. شاید یکروزی علم به آن درجه برسد که آنرا هم اثبات کند ولی تکلیف افرادی که قبل از آن زندگی کرده اند چیست..
در آخر هم فرموده اید:
به هر حال اگر شما طالب حقیقت هستید، بحث کنید، ایراد بگیرید، نظر بدهید، اصلاح کنید و مطمئن باشید این راه بسیار بهتر جواب خواهد داد ، مگر اینکه هدف دیگری در سر داشته باشید که امیدوارم اینگونه نباشد.
در راه کشف حقیقت موفق باشید.
ممنون از لطفتان.. مطمین باشید هدف من فقط و فقط اصلاح و آگاهی است.. ادعاهای گزاف و پوچ نظیر عناوین قلبه و سلمبه و اظهار و ژست روشنفکرانه به خود گرفتن آفت پیشرفت است…و من به نوبه خود وظیفه خود میدانم که با این مقابله (البته مقابله کلامی و فرهنگی) کنم چرا که مثل علف هرز جامعه را فرا خواهد گرفت و باعث گمراهی عده دیگری خواهد شد.. درنهایت اصالت با حق است ولی باید این گفتگوها صورت پذیرد و قضاوت نهایی با خوانندگان است… ما از این ژست ها و ادعاهای گزاف خیلی صدمه خورده ایم..
……….
جناب مهرداد نازنین که حقا ادب و معرفت از کلامتان سرشار است، این جماعت را تنها یک جامعه پذیراست!و آن جامعه قرنهاست که مدفون است…
گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد
گمان مبرند(سیامکها) هیچکس که ‘من’ نادانم!
افسوس و صد افسوس…
جناب سیامک
بیش از 300 نفر ایرانی مسلمان در مراسم حج دو سال پیش در شهر مکه در حالی که به دیدار سرور مذهبیشان شتافته بودند، تلف شدند.
ایا این مهم و تناقض در راستای تایید داستان دی داد نیست؟
آقای نوید مشکل من مقایسه کرم با انسان است… بله از نظر فیزیولوژیکی شاید شباهت ها یزیادی بین انسان و کرم باشد ولی فکر نمیکنم منظور نویسنده این بوده…
وقتي كتابي، نوشته چاپ و منتشر مى شود تمامي انسانها شايد صدها سال قادرند آن را بخوانند و از سلايق، نقطه نظرها، دست آوردها و نوع انديشه نويسنده مطلع شوند و باندازه تك تك آنها كه ميتوانند ميلياردها نفر باشند بازخورد و نظريه وجود دارد. در پاورقى يا انتهاى اين كتابها جايى براى اعلام نظر خواننده اما موجود نيست كه به رويت همگان برسد!
آنچه ميماند و ارزش است اثر نويسنده است و به سبب آن خودش.
روي سخنم با دوستان دى داد و خوانندگان اصيل دى داد دات كام است.
حضور آدم هايي نظير سيامك كه تعدادشان هم كم نيست البته جاى نگرانى و رنجش ندارد اما ازين حيث برايم جاى سوالند :
با اين همه امكان جولان و به اصطلاح خود نمايى كه با وجود همين ” فضاى مجازى” پيدا كرده اند چرا از آن شاكى اند!؟
آخر اگر اين ميدان نبود كه اينان تمامى ميدانهاى شهر را زمين بازى خود ميكردند!
ببينيد اين شخص كه مى نويسد ” امثال شما را زياد ديده ام” . چند بار علامت سوال را آخر جملات ناپخته اش تكرار ميكند يا واژه “جالب ” را چقدر هيجان زده! بكار ميبرد.
واقعا از كسى كه نهايت آگاهيش اينست كه” علم بشرى هنوز در اول راه است” انتظارى نميرود به ادراك حتى مختصرى از آنچه به لطف و مدد حضور ناب دى داد
اينجا رقم خورده ونيز ده ها نوشته و كتاب! ديگر.
اقای سیامگ
از نوشتار دومتان متوجه شدمکه اصلن متون دیداد کبیر را نخوانده اید
دنبال کتاب و مقاله میگردید حتمن از نوع ISI اش . شما که از این مملکت مینالید خود دنبال مدرک دانشگاهی و مقاله اید ؟ تز دکتری با چند مقاله دو تومنی خیالتان را راحت میکند ؟ جالب ه
اتفاقن اگر حداقل چند مقاله این سایت را میخواندید متوحه میشدید که چندین سوال اصلی بشریت محور اصلی سایت بوده و ولی متاسفانه جای محتوا دنبال شکل و شمایلو مدرک اید .!
آقای سیامک.
به نظر می رسه مشکل اصلی شما اینه که می خواهید بدونید ایشون کجا تحصیل کردن و یا شغلشون چیه، خوب اجازه بدید بنده به عنوان یکی از دوستان دی داد که جواب هر دو مورد رو می دونه به شما در این زمینه کمک کنم، جواب شما سوال این هست: ” به شما ارتباطی نداره”.
در مورد مقاله و کتاب چاپ شده به عنوان مدرک هم باید عرض کنم: اولا یوزپلنگ در رقابت با سگ های ولگرد چیزی برای ثابت کردن نداره و دوما “صلاح مملکت خویش خسروان دانند”، ایشون هر زمان که شرایط مناسب باشه و صلاح بدونن اقدام به چاپ کتاب و مقاله خواهند کرد، در نظر داشته باشید شما به عنوان مخاطب به وب سایت ایشون مراجعه کردید، نه ایشون به شما، لذا توصیه می کنم در این زمان، شما به خواندن دست نوشته های ایشان در سایت و یادگیری مطالب ادامه بدید.
در جواب این مورد که می فرمایید چرا ایشون در تمامی زمینه ها دارای نوشتار هستند هم توصیه می کنم اصطلاح “دانمشند جامع الاطراف” را جستجو کنید.
دوستان دی داد و خودش همه از یک قماشند… افرادی کم مایه و کم سواد که حتی نیمدانند فیلسوف و دانشمند کیست و چه مرتبه و شرایطی دارد.. اگر دانمشند و فیلسوف شما دی داد است که با همین خوش باشید تا صبح دولتتان بدمد…به اصل مطلب بنده توجه نمیکنید و دنبال غلط های املایی هستید… واقعا جای تامل دارد.. من مطمینم که خود دی داد بهتر از همه میداند که من راجع به چی دارم حرف میزنم و حتی ممنکه که از این وقتی که برای نقد نه تنها نوشته هایش بلکه بیشتر نقد شخصیتش گذاشته ام خوشحال هم باشد چرا که ممکن است کمکش کند که از خواب خرگوشی بیدارش کند ولی شاید غرورش اجازه نمیده که این رو اذعان کنه..
یکی به من بگه دانشمند کیه و فیلسوف کیه و دارای چه شرایطی است… آخه با چند نوشته کوتاه در یک وبسایت گمنام که نمی شه ادعای دانشمندی و فیلسوفی کرد…یکی به من بگه ایشون دانشمند در چه شاخه ای از علوم هستند؟ یکی به من بگه ایشون از نظر فلسفی آرایشان به کدام فیلسوف نزدیک است.. اسم دو تا از مقاله ها و کتب ایشان را ذکر کنید که بنده مطالعه کنم و دانشم افزون گردد… من فکر میکنم مطلبم رو به صریح ترین و ساده ترین شکل ممکن دارم بیان میکنم و فهمش هم خیلی راحته ولی نمیدونم چرا بعضی ها دوست دارند عوض جواب به پرسش های من مطالب رو خیلی پیچیده کنند و از پاسخ دادن طفره بروند…. با همان دی داد به اصطلاح کبیرتان خوش باشید.. اگر این بحث ها در یک فضای مجازی بزرگتری نطیر لینکد این و یا توییتر صورت میگرفت مسلما نظرات خیلی متفاوت بود… این نظرات همه متعلق به دوستان دی داد عزیز است و برای همین هم دارای اصالت نیست… دی داد جان بر فرض من چرت میگویم ولی در خلوت خودت به سؤال های من بیشتر فکر کن تا بلکه از خواب خرگوشی بیدار شوی….
خوابیده رو میشه بیدار کرد اما کسی که خودش رو زده به خواب…هرگز
واقعا باید یک کلاس آموزش همگانی گذاشت و یاد گرفت که نظر مخالف داشتن با توهین کردن متفاوت است
شما که ادعا میکنید هدفتان فقط و فقط اصلاح و آگاهی است، باید بدانید که نه دانشمندان هیچ نقطه ای از زمین و نه بزرگان هیچ دینی با توهین و مسخره کردن نتوانسته اند هیچ آگاهی در جامعه شان ایجاد کنند.
شنیدم شغالی ، سیامک بزاد
که لعنت برآن ، شیرناپاک باد
چوجنگل ز شیران تهی یافت او
تمنای شیران بکرد آرزو
پی ثبت احوال و اموات دون
سجلش به تادیب و قلب اندرون
به آنی به افلوس و پوند و دلار
شغالش بش شیر نر، کارزار
چو این قلب در او بشد منجلی
توهم زشیران در او شد ولی
به یالی که با پشم اشتر بخود
تنید از هوا وهوس بهر خود
به اخلاق شیران سرابش گرفت
ولی نعره اش در خفا در گرفت
مدام از پی موش و مور و ملخ
بیامد که تا سیر گردد ؛ طبخ
برای نشان دادن فضل خود
به شیران شرزه بزد با نخود
گهی شیر بیشه ز کین درنهاد
سخنهای ناپاک و دشنام داد
به روزی به شیری سخن گفت سخت
به طوری که شیرش به بازیچه رفت
ولی او ندانست شیران بکار
نمی آورندش مخی از دمار
که شیران شغالان ز بو بر نهند
نه با این شغالان به یکجا روند
شغال از چه یالش بود همچو شیر
ولی باشدش همچو کفتار پیر
!The End
من مدت کمی هست که در لینکداین دی داد عزیز رو میشناسم. هرچند پروفایل خودم نیز فعالیت خاصی ندارد.
ایشان هرچند در بعضی مسائل علمی از نظر فنی احتیاج به رشد و پختگی بیشتری دارند، اما از لحاظ اجتماعی و اهلیتِ علمی حقیقتا چیزی از افرادی که در دوران معاصر به آنها دانشمند اطلاق می شود ندارند.
ما در سِرن یک ضرب المثل داریم که می گوید هیچ دانشمندی، نمی تواند بیش از بیست درصد مردم را راضی نگه دارد. به جز اینشتاین که هشتاد درصد دانشمندان را از خود رنجاند!
جدای از شوخی بودن این ضرب المثل میتوان قرابت معنایی بسیاری را با کاراکتر دی داد عزیز در این جملات یافت.
او مغرور و جسور است
به راحتی مسلمات را تشکیک میکند
و به آسانی اصول مردم را به چالش میکشد.
او خودش است
کسی که بیست درصد مردم را ندارد
اما مسلما هشتاددرصد نارضایتی همفکرانش را برانگیخته است.
نمونه اش خود من.
به عنوان یک استاد فلسفه و کیهانشناسی گاهی با دی داد وارد بحث شده ام و از یک دندگی او در نظریه اش لذت بردم. چون نشانه هایی از جزم و یقین در دانش دارد که کمتر کسی به آن دست یافته.
سیامک عزیز
دی داد از آن دسته افرادی که گمان می کنی نیست. من بعضی از نوشته های او را برای دوستانم در سِرن ترجمه میکنم.
آنها از جوانی تا این حد دارای توفان فکری شگفت زده می شوند.
دی داد عزیز؛یادت باشد در جامعه ای که مردم آن اینگونه از تو تشکر می کنند باید به آینده ای روشن امیدوار باشی.
دوست دار تو
د. س. الف. ح.
سِرن
ژنو
زنده باشید…
فعلا چیز دیگری به ذهنم نمی رسد!!!
دمت گرم دیداد عزیز. کارت درسته.
واقعا لذت بردم، ذهن زیبایی دارید. ممنون که روزمو بهتر کردید.
در کارگه کوزهگری کردم رای
بر پلهٔ چرخ دیدم استاد بهپای
میکرد دلیر کوزه را دسته و سر
از کَلّهٔ پادشاه و از دست گدای!
خیام
رباعی برای دیداد هست که آرزو میکنم از دیدن دوبارهی این تابلوی جاودانهی نقاشی که خیام با واژهها آفریده سرمست شود و این سپاسی باشد از نوشتهی زیبایش.
دربارهی بحثی که در «نظرات» شکل گرفته به عنوان کسی که عشق به زبان فارسی و هویت ایرانی در میلیاردها سلولش ساری و جاری هست باید گویم که این قصه به معنی خورده و زیبا بود. فردوسی فرماید: شکاریم یکسر همه پیش مرگ، سری زیر تاج و سری زیر ترگ
تمدن ما چون رومیان باستان مردم را برده نکرده و زیر غریوها و هورا کشیدنها به تیغ بکشد. اسناد دوران هخامنشی نشان میدهد که زندگی انسان در حالی که در پی کار، دانش، ادب، فکر، فلسفه، افتخار، شرف، زندگی آرام، شادی و غیره بوده باشد چه مایه آزاد بودی. در سطح تمدنهای باستانی یک نمونه در حد هخامنشیان وجود ندارد.