در این جهان موضوعات بسیار زیادی قادر هستند که رقم زننده ی احساسات ناخوشایند در نزد ما باشند و یکی از وخیم ترین آن ها این است که کسی مورد ظلم قرار گرفته و ضمن این مسئله دستش نیز به جایی بند نباشد.
حالت وحشتناکی است هنگامیکه فرد مظلوم قرار گیرد اما توامان نتواند که در رابطه با آن جفا، دادخواهی کرده و حق خود را بستاند.
این مسئله اگر بشکل مکرر در حق کسی رقم بخورد، تمایلات انتحارطلبانه در نهاد وی جوانه می زنند. در این دست مواقع فرد دیگر نمی تواند که شفاف به مسئله نگریسته و حالاتی در وی رقم می خورد که اتصال وی از جهان قطع می شود و این یعنی اینکه او خود را متعلق به این جهان نمی داند.
جهان تماما برای او به جایی زشت و دهشتناک مبدل می شود و او از اینکه می بایست زندگی در چنین محنتکده ای را تحمل کند، احساس شرم و دودلی خواهد داشت.
همانطور که در بالا ذکر شد، انسان ها در این برهه ها بشدت میل به آسیب زدن به خود و دیگران پیدا می کنند و این مسئله ریشه ی همه ی ترورهای انتحاری است.
اگر نهاد دادگستری در جامعه ای بخوبی عمل نکند و افراد از اینکه مورد ظلم واقع شده اند احساس ضعف و خجلت دایمی کنند، شرایط بنحوی رقم می خورد که کیان جامعه از هم متلاشی شود، زیرا در طولانی مدت جامعه پُر می شود از مظلومانی که تعلقی به جامعه نداشته و هر لحظه آماده ی انفجارند.