حقوق اصلا علم نیست (189-009)

روی صحبت من با دانشجویان، فارغ التحصیلان و فعالین حوزه های مرتبط با رشته ی حقوق و سایر واریته های آن است. عزیزانم، هر گردی گردو نیست. هر قانونی نیز قانون طبیعت و علم فیزیک نیست. قوانین فیزیکی اصیل بوده و ضمن لامکانی – لازمانی بودگیِ بی قید و شرطشان همگی ازلی – ابدی اند اما قوانینی که شما با آن ها سر و کار دارید همگی نااصیل بوده و ضمن مکانمندی و زمانمندیِ مشروطشان تماما مظروف جغرافیا و تاریخ اند.

کافی است که یک اتفاق اجتماعی – سیاسی (مثلا یک انقلاب و یا یک رفراندوم) در یک گوشه از جهان رخ دهد تا در خلال یک شب تمام آن قسم قوانینی که شما بدآن می نازید در طرفه العینی در آن خطه ی مزبور رنگ ببازند، پس چند پله ای از راس منبر قطعی اندیشی پایین تر بنشینید و به سخن آنانی که جهان را عمیق تر از شما می شناسند، گوش فرا دهید.

 محض مثال در شبکه ی جهانی متخصصین شاهد بوده ام آقایی باصطلاح حقوقدان که خود را کارشناس رسمی دادگستری می نامد، می رود در زیر یک پست تخصصی می نویسد که طبق قانون کشور ایران همه ی دگرباشان جنسی می بایست که تغییر جنسیت دهند!!! قطعا آنکس که آگاه است خواهد فهمید که این آقا بیش از حد رشته اش را جدی گرفته و مقهور واژه ی توخالی قانون است زیرا که فرد فوق الذکر بی شک یک خط روانشناسی علمی و یا زیست شناسی سکسولوژیک مطالعه نکرده است و نمی داند که هویت جنسی و گرایش جنسی مفاهیمی از اساس متفاوت اند.

آنچه جراحی تغییر جنسیت نامیده می شود صرفا درمانی اختیاری برای درصد کمی از افرادِ معذب از سر هویت ناهمنوای جنسی خود (ترانسکسوالیته ی دیستونیک) است و نه همه ی دگرباشی های جنسی و جنسیتی که شما بخواهید اینگونه با راهنمایی های حقوقی تان به ظلم و تبعیض علیه ایشان دامن زنید. دلم می سوزد برای آن هموطن اقلیت ناآگاهی که از بدشانسی گیر این شارلاتان ها افتاده و بدین روی به گمراهی کشیده شود. البته این صرفا یک مثال عینی بود و بی شک از این دست مثال ها زیاد هستند.

بگذریم… دوستان من، حقوق اصلا علم نیست. اگرچه امروزه از روش هایی که علم در اختیار شما گذاشته است به مطالعه ی اصول موضوعه ی خود می پردازید، اما این اصلا بدین معنا نیست که شما به بخشی از جهان عالم هستید. حقوق صحن و سرای قراردادها و کونسنسوس هاست. ما در فلسفه ی علم تمامی قوانین حقوقی را اختراعات انسان درآوردی می دانیم.

اگر بخواهم با ادبیات ریاضیاتی بیان کنم که مو لای درز دقتش نرود، خواهم گفت: تمام توابعی که شما با آن ها سر و کار دارید در صورت میل کردن متغیر زمانی شان به سمت آینده، می بایست که خروجی حدی اخلاقیات بدهند… بعبارت هندسی و تحلیلی ترِ آن، نمودار تمام آنچه که شما انجام می دهید نهایتا مجانب محور اخلاقیات ترسیم خواهد شد. اما اخلاقیات چیست؟ پاسخ به این سوال هم وظیفه ی شما نیست. فیلسوف به این سوال پاسخ خواهد داد. اخلاقیات منطقه الفراغ شماست. پس در خیالاتتان مدافع اخلاقیات نشوید!!!

پس لطفا بیش از این پای خود را از گلیمتان دراز نکنید و بدانید که عصاره ی تمثیلی کار شما چیزی در حد تفکر در باب قوانین راهنمایی و رانندگی و نهایتا تصویب آنهاست. قوانینی که ریشه ای در طبیعت ندارند و به صلاحدید ما وضع شده و به خوشایند ما تغییر می کنند.

در پایان هم اینکه امروزه دیگر حربه ی عرفی اندیشی و باورگرایی منطقه ای نیز دهه هاست که رنگ باخته و ما به حقوق اونیورسال بشر فکر می کنیم و دیگر اجازه نخواهیم داد که عده ای این حقوق را مصادره به مطلوبات شخصی و منطقه ای کنند. امروزه با شتاب فناوری، چرخه ی عمر (لایف سایکل) عرف ها به یک دهه هم نخواهد انجامید. عرف ها در کوتاه ترین زمان متغیر شده و نهایتا آنچه که برای شما می ماند این است که خط قوانین را بر خط اخلاقیات (آنطور که فلاسفه و دانشمندان طبق همکاری های تخصصی شان با کمک یکدیگر استخراج کرده و در اختیارتان می گذارند) منطبق سازید.

باور کنید که این کار خدماتی شما، برخلاف ادعاهای بی شمارتان، کار خیلی سختی هم نیست.

11989 – 11987