یکپارچگی شخصیت مفهوم جدید و بغایت مهمی در حوزه ی روانشناسی است. یکپارچگی شخصیت که آن را می توان خروجی یک رویکرد منطقی – تجربی نسبت به مقوله ی روان دانست، دلالت کننده بر چارچوبی مشخص در مدیریت کردن کنش ها و واکنش های بینافردی بتوسط آدمی است.
آنکس که به سطح مطلوبی از یکپارچگی شخصیت رسیده است، فردی است که تا حد بسیار زیادی تعارضات اندرونی خود را حل کرده و با پرتکل مشخصی (که مشخصا مبتنی بر صداقت با خویشتن و تدبیر با دیگری است) در موقعیت ها رفتار می کند و بطور عامیانه یکپارچگی شخصیت بیان کننده ی وضعیتی است که بموجب آن فرد در تنهایی و در جمع یکسان رفتار می کند.
اگر کسی در تنهایی و خلوت عادت به بی نظمی دارد اما در مقابل دیگران سعی می کند که خود را منظم جلوه دهد، این فرد از یکپارچگی شخصیتی برخوردار نیست. مثل یک نظام منطقی – تجربی، تمامی امرهای شخصی فرد در راستای جهت دادن به افکار، گفتار و کردار خود می بایست که از اساس با یکدیگر همراستا بوده و واگرایی درونی نداشته باشند.
یکی از مهمترین تهدیدهای یکپارچگی شخصیت مسئله ی عدم صداقت و یا بهتر است که بگویم مسئله ی دروغگویی است. دروغگویی جنبه های مختلف زندگی فرد را در تضاد با یکدیگر قرار داده و فرد برای فرار از مهلکه مجبور است که این عدم یکپارچگی را در مرور زمان بیشتر و بیشتر شدت بخشد. بطور ساده راه حل حصول یکپارچگی این است که آنچه فکر کرده، گفته و عمل می کنیم در همنوایی حداکثری با یکدیگر باشند.
12003
!I focus on it, Sir