برای من، مراقبه تنفس، تفکر و سکوت است. گاهی لبخند در حین قدم زدن نیز به این مجموعه اضافه می شود اما این سه اقنوم آن چیزهایی هستند که تکنیک مراقبه ی شخصی من را تشکیل می دهند. برای من غایت مراقبه سکوت است. وقتی سکوت را تمرین می کنی، آنگاه تمام حواست جلب کنش ها و واکنش هایت می شود. و این همان چیزی است که من آن را هوشیارمندی (Mindfulness) می نامم.
هوشیارمندی کلید حل معمای اضطراب های آدمی است. مراقبه دشمن اضطراب است. اگرچه در دنیای شخصی ام مراقبه های من با تشریفات خاصی مرتبط با مکان و زمان و آیین ها و اعمال خلاقانه انجام می گیرند، اما قدر مطلق آنچه که نهایتا صورت می پذیرد در همین سه کلمه خلاصه می گردد: تنفس، تفکر و سکوت.
تمرین دم و بازدم عمیق… تمرینی است که توجه فرد را از دنیای بیرون به سمت خویشتن جلب می کند. تنفس کردن بنوعی آغاز هرگونه درون نگری است. با قطع توجه از جهان بیرونی و وصل توجه به جهان اندرونی فرد بشکل لحظه ای خودآگاهی پررنگی را تجربه می کند.
حال وقت تفکر است. در پرتو خودآگاهی تفکر به بهترین نحو ممکن رقم می خورد. قوای فراگیر آگاهی همچون ذره بینی قوی تمامی جریانات دنیای اطراف را برای شخص شفاف و بزرگ ساخته تا او بتواند به بهترین نحو ممکن مسایل را در ذیل آگاهی خود تعبیر و تفسیر کند.
و نهایتا سکوت… آن همه چیزِ فروتن از راه می رسد و در پرتو آرامشش جهان از نو می آغازد. آنکس که سکوت را تمرین می کند با جهان همنوا شده و نتایج افکار سازنده ی خود را در بستره ی زندگی به جریان می اندازد. تمرین سکوت یعنی تمرین داشتن یک مجموعه ی ذهن – روان آرام. جالب اینجاست که می توان حرف زد اما همچنان از اندرون سکوت را تمرین نمود و این حقیقتا معجزه ی مراقبه ی هوشیارمندی است.
12004
سلام مطالب خوبی بود ممنون از زحمات شما