پیشتر هم اشاره کرده بودم که حصول کامیابی و یا سقوط در دره ی شکست در بستر زندگی عمدتا در اثر دو، سه کامیابی خُرد و پشت سر هم و یا برعکس آن دو، سه ناکامی متوالی است. افراد، انسان های بی سرپناه و یا اصطلاحا کارتن خواب را می بینند و گمان می کنند که هیچگاه مثل ایشان نخواهند شد.
عمده ی مردم هرگز به مخیله شان هم خطور نمی کند که این سرنوشت تلخ روزی برای خودشان نیز تحقق یابد. اما من همواره گفته ام و باز هم تکرار می کنم تک تک مایی که در حال حاضر بر روی کاناپه ی آپارتمانمان لم داده و در حال مطالعه کردنیم دو، سه شکست و ناکامی با آن ها فاصله داریم (نکته: این اشاره بمعنای تحقیر ایشان نیست).
محض مثال فقط کافی است که یک شکست عشقی – عاطفی در زندگی کسی بوقوع بپیوند و سپس افسردگی به سراغ وی آمده و او را خانه نشین کند و از سر بی پولی و بی مبالاتی یک وابستگی مرضی به داروهای اعصاب و روان او را از پا درآورد؛ تا فرد مزبور نهایتا خود را پس از یک دوره ی بیکاری طولانی مدت و محرومیت از داروهای نسخه شده؛ همچون یک مصرف کننده ی مواد، کر و کثیف در میان زباله ها پیدا کند.
البته برعکس آن هم صادق است. همه ی انسان ها از کامیاب ترین شخصیت ها فقط دو، سه تصمیم درست فاصله دارند؛ اما آن چیزی نیست که بخواهم در اینجا بدآن بپردازم.
کلام آخر اینکه باید در زندگی مراقب بود. باید با احتیاط گام برداشت. باید در حق خود و دیگری منصف بود. باید پس از هر ناکامی به خود وقت استراحت داد. باید هوای خود را داشت. پس خیلی مراقب باشید… همین!
12005