ح. م. نویسنده ی مینیمالیست خوب کشورمان که از استعداد چشمگیری در نوشتن قطعه های ادبی تاثیرگذار برخوردار است، مینیمال معروفی دارد که می گوید: “آرامشی را که پتوی کودکی به من عرضه می کرد، در چیز دیگری نیافتم.”
بمجرد خواندن این قطعه ی ممتاز تصمیم گرفتم که آن را موضوع یک نوشتار قرار دهم. احساس امنیت و داشتن امید به حصول آن مسئله ای است که با خوش بینی و شادابی روانی انسان ارتباط مستقیم دارد. در دانش فلسفه ما با مسئله ی مفهوم و مصداق روبرو هستیم. اگر مفهوم گل را مد نظر داشته باشیم، مصداق آن قطعا یک گل شاداب است. ما نمی توانیم از مفهوم محض گل به مصداق یک گل پرپر و پژمرده برسیم.
اگر آدمی را نیز چونان یک مفهوم در نظر آوریم، مصداقش همان انسان شاداب و امیدواری است که از یک پتو بالاترین اطمینان را کسب می کند. ح. م. به درستی به این مسئله اشاره کرده است. شادابی روان یک کودک آن چیزی است که سبب می شود او یک پتو را همچون یک دژ مستحکم در نظر آورد.
شاید عده ای اِشکال کنند که نادانی این کودک سبب ساز میشود که او اینگونه دچار توهم امنیت و امید به تحقق آن باشد، اما من مخالفم زیرا که برای وی جواب داده است.
یک انسان بزرگسال که همچون یک گل رسیده شاداب و زنده است می بایست قادر باشد از یک پتو همچون یک کودک آرامش بگیرد. اگر کسی نتواند از یک پتو آرامش کسب کند می بایست به باغچه زندگی رفته و به گل وجودی خود بیشتر برسد…
12012