منطقی – تجربی… این عبارت را خوانندگان پر و پا قرص آثارم زیاد از زبان من شنیده اند. اما این عبارت چه ریشه ای داشته و حقیقتا به چه معناست؟! ریشه ی این عبارت را می بایست در نظریات فلسفه ی علم معاصر جستجو کرد.
اینکه آنچه علمی است عملا بر دو پایه ی منطق و تجربه ی بشر استوار است. ما داده های تجربی را جمع کرده و در آن ها غور منطقی می کنیم و سپس نظریاتی دست و پا کرده که غایتشان انطباق درک و فهم بشر بر واقعیت پدیدار است و این از دید بسیاری همان حقیقت نسبی مسئله است که روز به روز بشکل تدریجی بیشتر و بیشتر بر حق مسئله منطبق می شود.
من این چارچوب منطقی – تجربی عمده ی علم را در جهان بینی خود پیاده کرده و تلاش دارم که برخوردم با مسایل یک برخورد منطقی – تجربی باشد. این برخورد تضمین کننده ی آرامش روانی فرد بوده و آنکس که اینگونه به جهان می نگرد، احتمالا بیشترین انطباق را با حقیقت نسبی مسئله دارد. نگاه منطقی – تجربی به زندگی و اتفاقات آن، ما را در بیشترین آمادگی روانی برای پذیرش تبعات کارهایمان قرار می دهد.
ما قادر خواهیم بود که بشکل شفافی داده هایی را که از موقعیت های مشابه در زندگی جمع آوری کرده، در ظرف منطقی فکر ریخته و نظریاتی دست و پا کنیم که افکار، گفتار و کردار ما را در سازگاری حداکثری با جهان به آنگونه که آن را می شناسیم قرار دهد و بدین گونه از آرامش فکری منتج از همنوایی با جهان برخوردار شویم…
12013