مرور خاطرات گذشته (چه تلخ و چه شیرین) با نوعی حسرت مرموز توامان است. این خیلی عجیب است که در هر دوره ای عمده ی انسان ها حسرت چیزهایی از گذشته را میخورند.
علیرغم پیشرفت های ملموس در تمامی حوزه های مرتبط با حیات بشری از علم و فناوری گرفته تا حقوق بشر و مسایل مرتبط با اخلاق انسانی، همه ی ما همواره از کودکی در اطراف خود دیده و شنیده ایم که بزرگ تر ها حسرت روزهای خوش گذشته را بخورند و شاید هم اکنون ما نیز حسرت جنبه هایی از زندگی خود در دهه های پیشین را بخوریم.
علت این مسأله چیست؟! چرا بشر تمایلی پرواضح در مرور خاطرات و حسرت خوردن دارد؟! قطعا این پدیده علل مختلفی دارد و تلاش برای تقلیل آن به یک علت جایز نمی باشد. اما من در اینجا قصد دارم که این موضوع را به مسأله ی نوستالژیا مرتبط ساخته و سپس خود مسأله نوستالژی را نیز به مقوله “فقدان” ارتباط دهم.
حسرتی که ما برای روزهای خوش گذشته میخوریم ریشه در احساس نوستالژی دارد. نوستالژی یک حس است. یک حس که در آن ما به عدم حضور چیزهایی در زندگی خود در نهاد خویش به طور ناخودآگاهانه ای اعتراف میکنیم. ما حسرت میخوریم زیرا حس نوستالژی بر ما مستولی میگردد، و حس نوستالژی بر ما مستولی می گردد زیرا جایی در اعماق نهاد خود با فقدان چیزها سر و کار داریم.
اگر به فرهنگ آکسفورد رجوع کنیم تعریف فرهنگ لغتی واژه ی نوستالژی یعنی نوعی غم شیرین که در اثر مرور خاطرات گذشته بر آدمی مستولی میگردد. با ذکر یک نمونه مشاهده شده در این مورد بحث را ادامه خواهم داد.
در گفتگویی ضمن اشاره به یک رویداد ورزشی ۲۰ سال قبل، خانمی سی و چند ساله اشاره کرده بودند که در آن روز خاص برای رسیدن به خانه و تماشای مسابقه از تلویزیون کلی دوندگی کرده و سر آخر نیز در انتهای بازی به منزل رسیده بوده است. ایشان بر اثر این دوندگی ها مریض احوال شده و شب هنگام در حینی که از گلودرد رنج میبرده اند، مشغول خوردن سوپ داغ و تماشای بازپخش مسابقه بوده است.
این مورد به خوبی نشان میدهد که فرد مزبور مستغرق حس نوستالژی است و این حسوی را با نوعی دوگانگی فقدان و در عین حال شیرینی درگیر ساخته است. این برای من عجیب است که شاهد باشم کسی از سرماخوردگی و گلودرد به خوبی و نیکی یاد کند. اما علت این مسأله، نوستالژیای سربرآورده و منتج از مسأله فقدان است.
این انسان شریف در مقایسه با آن سال های دور از فقدان چیزهای عزیزی رنج میبرد و با عنایت به سن و سال ایشان نتیجه گیری من فقدان والدین است. حضور والدین به عنوان دارایی های ارزشمند، بدترین جنبه های آن سال های دور را نیز اکنون برای وی شیرین ساخته است. اما همانطور که گفته شد نوع خاصی از شیرینی که از قضا از درون نیز اندکی تلخ است و این همان مسئله ی حسرت در اثر فقدان چیزهاست.
12047 – 12046