من خیلی کم در رابطه با مسایل روز قلم فرسایی می کنم. منظورم از مسایل روز آن دسته مقولاتی است که به اتفاقات سطحی و روزنامه ای زندگی هر روزه مان مربوط می شوند. پریروز هواپیمایی در ایران سقوط کرده است. ده ها نفر جان باخته اند. همه در حول این مسئله مطالب آماده کرده اند، جز من! چرا؟ چرا من تمایلی به نوشتن در این باره ندارم.
پاسخ مشخص است: من یک نوشتارنویس (Essayist) هستم و نه یک روزنامه نگار (Journalist). من چیزی نمی نویسم که دو ماه دیگر نتوان آن را خواند. کار من خلق محتوای همیشه سبز است. محتوی همیشه سبز محتوایی است که همواره تازه بوده و مظروف یک ظرف مکانی – زمانی خاص نیست. محتوایی است که می توان صد سال دیگر نیز آن را خواند و هر چقدر که این بازه طولانی تر باشد، محتوی مزبور سبزتر است.
ژانری که من در آن می نویسم «ژانر علمی» است. ژانری است که پیش تر آن را توضیح داده ام، اما اگر بخواهم که متاژانر (فراسبک) آن را مشخص کنم، کارهای من را می توان در زمره ی «کلاسیک های مدرن» دانست. این عبارت اگرچه متناقض نماست اما بشکل حیرت آوری گویاست: “کلاسیک هایی که به جهان نو و مدرن تعلق دارند.”
گویا آن ها کارهایی هستند که 200 سال بعد بعنوان کلاسیک هایی قابل مطالعه، مطالعه خواهند شد، اما نکته ی شایان اهمیت اینکه در لحظه ی خلقشان این مسئله هم برای نویسنده و هم برای مخاطبِ آن واضح و هویدا بوده است.
12112