در جمعی دوستانه پرسش شده بود که هدف از زنده بودن شما چیست. پاسخ ها قابل تامل بودند. نخست اینکه این پرسش یک غلطِ پنهان دارد. هدف از زنده بودن، زنده بودن است. پرسش می بایست که هدف از زندگی را مطرح می کرد. اما من مایلم که در ابتدا به همان پرسش اشتباه پاسخ دهم.
هدف من از زنده بودن، زندگی کردن است و حال اگر بخواهم پرسش را همچون سطر قبل اصلاح کرده و خود نیز پاسخگوی آن باشم؛ خواهم گفت: هدف من از زندگی کردن، یکی کردن افکار، گفتار و رفتارهایم است. این آن چیزی است که من هدف زندگی می ناممش.
کسی نوشته بود که هدف من از زنده بودن، مردن است… این پاسخ غلط است. مردن هدف نیست. مردن یک اتفاق حتمی است. هدف یک مسئله ی محتمل و ممکن است، نه یک ضرورت اجتناب ناپذیر…
دیگری گفته بود که هدف من خانواده ام است. این پاسخ نیز مثل پرسش مزبور غلط است. هدف ما نمی تواند چیزی باشد که هست. هدف ما باید چیزی باشد که در حال حاضر نیست.
کس دیگری پول را مطرح ساخته بود. این نیز غلط است. پول یک وسیله است. یک شی نمی تواند که هدف قلمداد گردد.
اما پاسخ من صحیح است. بهتر است که بگویم پاسخ من یکی از پاسخ هایی است که می تواند صحیح قلمداد گردد. هدف از زنده بودن، زندگی کردن است و هدف از زندگی کردن یکپارچه شدنِ وجودی ماست و یکپارچه شدن یعنی همنوایی افکار، گفتار و کردارمان بی هرگونه غل و غشی…
12122
یکپارچه شدن یعنی همنوایی افکار، گفتار و کردارمان بی هرگونه غل و غشی
و چقدر این یکپارچگی احساس آرامش و آزادی دارد.. درود بر شما