نوروز همان روزِ نوست. روزِ نو همان نوروز است. تک تک روزهای زندگی مان نوروز است اگر و فقط اگر بخواهیم که نو شویم. امروز آخرین روز امسال است. آخرین ها انطباق ویژه ای با اولین ها دارند. فردا می رویم که در سالی نو قدم گذاریم. آغازها و پایان ها همگی قراردادهایی نزد خود ما هستند. آنچه که در این میان اهمیت دارد، امتداد است. آغاز و پایان از جمله اختراعات ما هستند. آنچه که اصیل است همین امتداد و استمرار است که همگیِ ما دچار آن هستیم.
این امتداد باری سنگین بر دوش ماست اگر و فقط اگر بخواهیم که به خود بقبولانیم که می توان آن را با چاشنی نوشدن هایی اختیاری خوش طعم و مزه نمود. نو شدن اختیاری است. نوروز اختیاری است. نو ماندن اختیاری است. زندگی اختیاری است؛ اگرچه شاید روز و جهان و زنده بودن هایمان جبری باشند:
من نوروز هستم. من نوروز می مانم. من نوروز می شوم. امروز و هر لحظه ای که خودآگاهی مان بر این وجود جبری مان واقف می گردد، امروز و هر لحظه ای که هوشیارمندی را مشق می کنیم، نوروز هستیم، نوروزی شده و نوروزی می مانیم. این اتفاق خجسته را شادباش می گویم؛ به خودم، به شما و به هر کسی که اینگونه نوروزی است. نوروز همان روزِ نوست. روزِ نو همان نوروز است. نوروز انتخاب ماست… آن را انتخاب کنیم…
12141