خنده از آن دست چیزهایی است که خیلی زیاد محتمل است که به سوء تفاهم بیانجامد و بر همین مبنا نیز عده ای از انسان ها خیلی بیش از دیگران در برابر خنده های اطرافیان واکنش نشان داده و دچار خیالات باطل می شوند. ریشه ی این مسئله را باید در دو چیز جستجو کرد:
یکی ماهیتت خودِ فعل خندین است که ماهیتی چندگانه است {رجوع شود به نوشتار خنده ی اخلاقی} و دیگری نیز روانشناسی این گروه از افراد است که احتمالا بخاطر جریانات زندگی گذشته شان، نسبت به خنده ی افراد دیگر حساسیت بیش از اندازه پیدا کرده اند.
در اینجا هدف من روانکاوی این افراد خنده هراس نیست، بلکه هدف از این نوشتار اشاره به پدیده ای است که نام آن را «حملات خنده» گذاشته ام. حمله ی خنده وضعیتی است که فرد یا افرادی توامان یارای کنترل خنده ی خود را نداشته و در جمع سایرین دچار خنده می شوند.
مثلا اعضای یک خانواده در مراسم خاکسپاری یکی از اعضای فامیل بنا بر دلایلی درون گروهی (و حتی بدون هرگونه دلیل ویژه ای) شروع می کنند به خندیدن و شوربختانه اینکه هر چقدر بیشتر تلاش در راستای کنترل خنده ی خود مبذول می دارند، نیازشان به خندیدن بیشتر و بیشتر می شود!!!
در مثال دیگر دانش آموزان در کلاس درس این وضعیت را نسبت به معلم های خود تجربه کرده و یا کارمندان در حین نشست های جدی کاری با مدیران دچار این حالت می شوند.
در شرایط حاد حتی مسئله حالت عصبی به خود گرفته و فرد به هیچ وجه نمی تواند که جلوی خنده ی خود را بگیرد. اما پس از مدت زمان مقتضی (در مواردی حتی چند هفته)، حملات خنده ی گاه و بیگاه بمرور زمان قوت خود را از دست داده و فرد یا اعضای جمع به حالت طبیعی باز خواهند گشت.
12253