در حال حاضر، مسئله ی فقدان رنگ در جامعه ی ما بسیار مشهود است! عمده ی مردم نیز به دلایل مختلف ترجیح می دهند که لباس هایی با رنگ تیره به تن کنند. وقتی از ارتفاع به سطح شهر نگاه می کنیم، توده های انسانی به رنگ سیاه و خاکستری در نظرمان جلوه گر می شوند. این اتفاقِ ناخجسته ای است. گویا تیرگی، غبارآلودگی و بی رمقی جزیی از فرهنگ بصری و هویت ظاهری شهرهای ما شده اند.
نقش رنگ در سلامت روان یک نقش اثبات شده است. همه ی ما دیر یا زود خسارت این تاریکی پرستی افراطی را خواهیم پرداخت. بهایی که شاید پرداختش خیلی بیشتر از امکان و توان حال حاضر ما باشد.
یک رویکرد این است که بخواهیم شاد شدن جلوه های بصری شهر را از طریق لوایح قانونی و اوامر نهادها دنبال کنیم که مشکلات و مصائب خاص خودش را دارد و رویکرد دوم نیز آن چیزی است که پیشنهاد من در اینجاست. بیائید رنگ های تیره (بویژه سیاه) را از پوشش خود حذف کنیم.
اگر تک تک شهروندان خود را مقید به پوشیدن لباس های رنگی کنند، آنگاه سیاهی مسئله ای قبیح قلمداد خواهد شد. متاسفانه این قباحت در حال حاضر متوجه رنگ است. در جامعه ای هستیم که پوشیدن لباس هایی با رنگ های روشن و شاد (بویژه برای مردان، زنان میانسال و یا سالمندان) ضدارزش قلمداد می شود.
این جریان بایستی که هرچه سریعتر معرکه را به نفع جریان سودمندتر خالی کند. آدمی لازم است که تلاشی دایمی برای کاستن از مصادیق درد، رنج و غم کند و مطمئنا توسل به جادوی رنگ ها نیز جهش خوبی در این راستاست…
12255