بیش از هشتاد درصد بهترین و ممتازترین دانشجویان رسمی و غیررسمی من در یک دهه ی گذشته بقصد مهاجرت همیشگی، ایران را ترک کرده اند. اگرچه آنان هم اکنون جز موفق ترین ها در حوزه های کاری خود هستند، اما بی شک اگر در کشور خود زمینه ی شکوفایی شان فراهم بود، به کامیابی های درخشان تری نایل می آمدند. حیف از این همه سرمایه ی انسانی بی مانند که اینگونه در دهه های گذشته مجبور به ترک این کشور شده اند.
من بر این باورم که هر انسانی در سرزمین خودش می تواند که کامیاب تر (هم از حیث انسانی و هم از حیث حرفه ای) ظاهر شود. همواره کندن و رفتن سخت است و این سختی برای آنانی که روحیات کمالگرایانه داشته باشند صدچندان خواهد بود. افراد عاطفی نیز از این مسئله مستنثی نیستند. جابجایی برای آنان به قیمت از دست دادن سلامت روانی شان تمام می شود.
با در نظر داشتن این موارد است که من گزاره ی فوق را استنتاج کرده ام. جابجایی، تسلط به زبان کشور جدید، آشنایی و جا افتادن در فرهنگ جدید، مناسبات جدید، ارتباطات جدید و غیره؛ این ها همه اصطکاک هایی آشکار و پنهان هستند. مگر آدمی چقدر جان و حوصله دارد؟ ایرانیان مقیم خارج از ایران، افراد موفقی هستند. درصد بسیار پایینی از ایشان به مشاغل سطح پایین مشغول شده اند. آن ها موفقند و کسی در موفقیت شان شکی ندارد.
اما موفقیت بیشتر… اینجا یا آنجا؛ مسئله این است. یک آقای جوان که تحصیلات سطح دکتری خود را ناتمام رها کرده و از اروپا بازگشته بود به من می گفت: «دلم برای خوراک ایرانی و سرویس بهداشتی غیرفرنگی تنگ شده بود.»
12274