عده ای همچنان بر این باورند، برای اینکه عملی مشمول دایره ی اخلاقیات شود، کافی است که نیتِ کننده ی آن خیر باشد. عبارت «نیت خیر» بیش از اندازه در فرهنگ ما جا باز کرده و از سر این جایگاه، در حال پیدا کردن اصالتی کاذب است.
من پیشتر در نظریات اخلاقی خود بارها و بارها تاکید کرده ام که برای رسیدن به تحلیلی درست از وضعیت اخلاقی بودن یا نبودن یک امر (صرفا پس از انجام آن) تحلیل فازهای پیشاکردار، حیناکردار و پساکردار نیز از اهمیت بسزایی برخوردارند.
این یعنی اینکه نیت فقط درصدی از ماجراست و کل آن نیست. حتی اگر بخواهیم بپذیریم که نمره ی هر یک از این فازها (بطور مساوی) یک سوم است، نیت فقط یک سوم کردار بوده و به تنهایی برای اخلاقی قلمداد شدن یک عمل کافی نیست.
داستان خاله خرسه را تمام کودکان ایرانی می دانند. این داستان یک سرفصل بسیار مهم در گفتمان های اخلاقی است. به صرف داشتن نیت خوب (پراندن مگس از روی بینی دوستمان که از قضا در خواب ناز بسر می برد)، فعل ما (کوبیدن یک پاره آجر بر کله ی فرد مزبور که وصف آن در خط پیشین رفت) اخلاقی قلمداد نخواهد شد. با در نظر داشتن این موضوع واجب است که هر یک از ما تحلیل های حیناکردار و پساکردار را نیز به قضاوت های خود اضافه کنیم.
در داستان خاله خرسه، او یک سوم نمره ی کردار و یک سوم مرتبط با پساکردار (عواقب عمل) را از دست داده و با نمره ی یک سوم از این امتحان و ابتلای اخلاقی رد می شود، تا او باشد که حواسش به سایر فازهای کار بشکل منطقی – تجربی نیز جمع شود.
12277