اگر از انجام کار مثبتی لذت می بریم، دلیلی ندارد که برای انجام آن به دنبال دلیل باشیم. مثلا کسی دوست دارد که روزی یک قطعه شعر چند خطی نوشته و با دوستان خود به اشتراک گذارد. این کار احساس خوب و مثبتی را در وی زنده می کند. همین ایجاد این احساس خوب و مثبت کافی است که او بخواهد فارغ از هر گونه دلیل دیگری به انجام این کار ادامه دهد.
متاسفانه فرزند انسان جوری بار می آید که برای انجام کارهایش همیشه دلایل خوب عرضه کند و همین مسئله باعث شده است که دیگر در کَتِ کسی نرود که می توان بی هرگونه دلیلی، کاری را انجام داده و از سر انجامش خرسند شویم. من پیشتر در «نظریه ی کار دل» خود خاطر نشان کرده ام که تفاوت انسان های خاص با انسان های معمولی و عوام در این مسئله نهفته است که انسان های خاص مشغول به انجام کاری می شوند که از بابت آن پولی از کسی دریافت نمی کنند.
قطعا زندگی انسان های خاص نیز هزینه های خاص خود را داشته و آن ها نیز نیازمند مدیریت کردن معاش خود هستند، اما همان فرد فوق الذکر می تواند که در یک سازمان خصوصی به انجام یک کار اداری مشغول باشد (کار معاشی که از بابت آن حقوق می گیرد)، اما در کنارش بی هر گونه دلیل خاصی روزانه یک قطعه شعر نیز بسراید. شعرهایی که از بابت سرودنشان وجهی از کسی نمی ستاند، اما آن ها تضمین کننده ی تاثیرگذاری وی خواهند شد.
والت ویتمن بزرگ ترین شاعر آمریکایی، از طریق راندن آمبولانس امرار معاش می کرد. آینشتاین هم کارمند اداره بود… اما هیچ چیز سبب نشد که نخواهند کار دل خود را به هر دلیل خاصی در کنار کار معاش شان دنبال کنند.
12409