اعتماد بنفس از آن دست مقولاتی است که می بایست فراموش شود تا اینکه حاصل آید. در حکایتی معروف از رقاصی نامی پرسیدند که او چگونه بدین خوبی می رقصد و او نیز در اثر فکر کردن بنحوه ی رقص خود، رقصیدن از یادش رفت! این مسئله ریشه در کیفیات روانی آدمی دارد که در صورت پرت شدن حواس از یک مسئله ی خاص، آن اتفاق بشکل بهتری رقم خواهد خورد.
من خود شخصا بعلت کمالگرایی در یادگیری نتوانستم که از عهده ی امتحان عملی رانندگی برآیم زیرا که برخوردم با مسئله یک برخورد آگاهانه بود. من تمایل داشتم که همه چیز را تحت کنترل خود داشته باشم و آفت کمالگرایی به دامان من افتاد. کمالگرایی زمانی است که امرِ تحت کنترل درآوردن چیزها، خودِ ما را از کنترل خارج می کند و «خیلی کامل بودن» منتهی به «خیلی ناقص بودن» می شود.
برای اعتماد بنفس نیز همین گونه لازم است که اقدام کنیم. بعضا دانشجویانی که ایشان را به نوشتن ترغیب می کنم، از عدم اعتماد بنفس خود صحبت کرده و گلایه دارند. اگرچه می توان دوجین کتاب در راستای بهبود اعتماد بنفس به ایشان معرفی کرد اما توصیه ی من به آن ها معمولا توصیه ای خردپرستانه است: کلا بی خیال چیزی به اسم اعتماد بنفس شوید!
گویا فقط در همین حالت است که اعتماد بنفس در نهاد شما جوانه زده و هنگامیکه به درختی پُربار مبدل شد آنگاه می توانید با همان کتاب ها و سمینارها و غیره آن را هرس کنید. پس لحظاتی اصلا فراموش کنید که چیزی به نام اعتماد بنفس در این جهان وجود دارد. اکنون لطفا قدم بردارید.
12436