فلسفه ی کاربردی حوزه ی جدیدی است که حساب زیادی روی آن باز کرده ام. فلسفه ی کاربردی نوعی تلفیق مناسب از فلسفه و علم در راستای نیل به تحقق نظریه ی کار دل است. نظریه ی کار دل بر این باور است که فرد تنها از طریق انجام کاری که مستقیما وجهی از بابتش نمی ستاند، تاثیرگذار خواهد بود.
این تلویحا یعنی انجام کاری که ما آن را به هر کار دیگری ترجیح می دهیم. انسان فقط از طریق انجام کاری که آن را عمیقا دوست داشته باشد، تاثیرگذار خواهد بود و سرآخر منابع مالی نیز به سمت وی جاری خواهند شد. پتانسیل ما از طریق انجام کار دلمان به حالت فعلیت خواهد رسید.
متاسفانه کار معاش میراث شوم دوران اجتماعی شدن جبری انسان است. جامعه نوعی شر لازم است. جامعه دِل مان را از ما می گیرد تا در عوضش برای ما امنیت معاش به وجود آورد. جامعه وقعی به کارِ دلِ ما نمی نهد و مادامی ما را مستقیما پشتیبانی می کند که ما برده های کار معاش خود شده باشیم. نظریه ی کار دل آمده است تا این مناسبات را بر هم زند. تا انسان از زیر یوغ کار معاش آرام آرام بیرون آمده و کاری کند، کارستان. با نظریه ی کار دل، همگان را می توان کارآفرینانی قهار دانست.
مهم نیست که تو مجبور باشی برهه ای برای اداره ی معاش خود (محض مثال) در رستوران ظرفشویی کنی، بل مهم این است که تو آرام آرام با خلق ایده هایی نوین در راستای علایقت در حال تبدیل شدن به یک رهبر در حوزه ی مورد علاقه ی خود هستی و فلسفه ی کاربردی در اینجا ابزاری بسیار بسیار قوی در دستان ما خواهد بود. فلسفه ی کاربردی با تلفیق مهارت های فلسفی و داده های علمی ما را به کارآفرینی شاد در مسیر کار دلمان مبدل می سازد.
12443