پیش می آید که در کشاکش زندگی به انجام یک یا دو فعل در بستره ی زندگی مان اعتیاد پیدا کنیم. مثلا کسی در استفاده از گوشی تلفن هوشمند خود و چک کردن پیام های دریافتی اش معتاد شود. کس دیگری ممکن است به انجام بازی های کامپیوتری و آنلاین اعتیاد پیدا کند و کلی اعتیاد ریز و درشت دیگر که خود مخاطب آگاه مصادیق زیادی را در فکر دارد.
در این دست مواقع اگر فرد مبتلا از این وضعیت خود در رنج باشد، این خیلی خیلی محتمل است که تماما فکر خود را معطوف اعتیاد خویش ساخته و تلاش کند که از این رهگذر راه نجاتی را بیابد. اما من می خواهم یادآوری کنم که این رویکرد از اساس غلط است.
اگر کسی متوجه شود که در وضعیت اعتیادگونه ای گیر افتاده است و بخواهد که با توجه دایمی به اعتیاد خود، آن را حل و فصل کند، آنگاه بیشتر و بیشتر در دام آن گرفتار خواهد آمد. در این موارد بهترین رویکرد پیدا کردن دو یا سه عامل دیسترکشن (پرت کننده ی حواس) است.
{نکته: البته موارد اشاره شده در بالا بیشتر راجع به اعتیادهای روانی به انجام فعالیت های لذت بخش است و در رابطه با اعتیاد به معنای عُرفی تر آن یعنی اعتیاد به مواد مخدر و یا محرک، مدد گرفتن از متخصصین برای ارایه ی خدمات علمی و عملی الزامی است.}
این جایگزین های پرت کننده ی حواس می توانند فعالیت های ساده و روزمره ای همچون ورزش کردن، مطالعه، وقت گذراندن با دوستان، نظافت، آشپزی، انجام فعالیت های هنری و غیره باشند. در پرتو حضور این فعالیت های جدید، حواس فردِ مبتلا پرت شده و او در میان مدت می تواند که از دامِ اعتیادش رها شود. سخن آخر اینکه وجود جایگزین هایی مثبت و سازنده برای پر کردن خلاء وابستگی ها امری ضروری است.
12458
به امید رهایی همگان اگرچه این آرزو و خیالی باطل است که همگان را امکان رهایی باشد