در ابتدای بحث یک مثال عامیانه می زنم تا اکثر خوانندگان به جان مطلب پی ببرند. اگر کسی پول داشته باشد اما شاد نباشد یک فرد شکست خورده است، اما در عوض اگر کسی شاد باشد، اما پول نداشته باشد؛ یک فرد کامیاب خواهد بود. حال خوب روانی ما یا آن چیزی که من آن را رواندرستی (سلامت روان) می نامم از مهمترین دارایی های ما قلمداد می شود. رواندرستی همچون تندرستی یک نعمت بی قیمت است.
عده ای ارزش سلامتی روان را نادیده گرفته و بشکل بیمارگونه ای به دنبال بهره مندی از دستاوردهای مالی در زندگی هستند. آنان رواندرستی خود را مصروف پول ساخته و سپس با پول به دنبال رواندرستی می روند و این رویکرد یک خرده فرهنگ آسیب زا در اکثر جوامع انسانی است. پول یک اختراع بشری است اما رواندرستی تماما آن چیزی است که زندگی نامیده می شود و بدون آن هر چیز دیگری بی معناست.
محض مثال معنای زندگی و تمامی خوشی ها، آرامش ها و شادی ها وابسته ی به سلامت روان است و بدون آن هر چیز دیگری معنای خود را از دست می دهد. من شخصا در سال گذشته (97) از نظر مالی سال خوبی را تجربه نکردم اما از نظر روانی وضعیت من رو به رشد بود و از این جهت من خود را در سال 97، انسان موفقی می دانم.
اگر جوری زندگی می کنیم که درجه ی رواندرستی ما در حال افزایش بوده و ما با شاقول شادی در حال بهتر و بهتر شدن روز به روز هستیم آنگاه ما یکی از خوشبخت ترین ابناء بشریم ولو آنکه دارایی های نقدی ما چیز چندانی نبوده و یا اینکه چیزی به آن ها اضافه نشود.
در کل فهم این مطلب چندان سخت نیست که برای یک زیست سعادتمندانه مبحث اولویت بندی از اهمیت بسزایی برخوردار است و تندرستی و رواندرستی در صدر این فهرست قرار خواهند گرفت. سخن آخر اینکه بدون پول می توان شاد بود اما بدون شادی پول معنایی ندارد.
12519