«پ» یعنی پذیرش بی قید و شرط احساسات و افکار مرتبط با آن ها، «ب» یعنی برخورد عقلانی – تجربی با این احساسات و افکار پذیرفته شده و «ت» نیز یعنی تماشای نتیجه ی حاصله. تمام این سه مرحله با هم آن چیزی است که من «تکنیک قوی و موثر سلامت روان» می نامم. اختلال در هر یک از این سه مرحله منتهی به اختلال در نحوه ی مدیریت کردن کنش ها و واکنش هایمان خواهد شد.
بعنوان مثال کسی به جمع همدرسان قدیمی خود دعوت شده و ضمن مقایسه ی خود با سایرین به این نتیجه می رسد که زندگی را باخته است زیرا که مثلا دیگران از وی بسیار خوشبخت تر بنظر می رسند. او یا ممکن است که صرفا بر جنبه های منفی خود تمرکز کرده و رنج ببرد و یا اینکه به هپروت روانشناسی مثبت اندیشی پناهنده شده و مداوما خود را گول بزند، اما متاسفانه هر دو این رویکردها دو روی یک سکه بوده و ره به جایی نخواهند بُرد. رویکرد متعادل آن چیزی بود که وصفش در بالا رفت.
او در ابتدا لازم است که بپذیرد بنا بر دلایلی (معلوم و یا مجهول) دچار احساسی ناخوشایند و افکاری آزاردهنده است. او لازم است تا بپذیرد که احساس حقارت کرده و از سر این احساس و افکار مرتبط با آن ناخشنود است. پس از این پذیرش اکنون لازم است که او با این احساس خود عقلانی – تجربی تا کند، اینکه بفهمد به ظاهر زندگی دیگران نمی توان اعتماد کرد و یا چه بسیار افراد ناموفق که روزی موفق خواهند شد.
این برخورد عقلانی – تجربی با محتوی فکری – احساسی پذیرفته شده، کلید برخورد صحیح و سازگار با آن چیزی است که در مجموعه ی ذهن – روان ما می گذرد. حال پس از این پادزهر در برابر زهر کشنده ی آغازین، اکنون زمان این رسیده است که فرد کار خاصی نکرده و تنها به تماشای افکار و احساسات خود بپردازد تا ببیند که این برخورد عقلانی – تجربی چگونه آن احساسات منتج شده از غرایز را مضمحل خواهد ساخت. و دوباره این چرخه از نو…
12560