چند ماه پیش در خواب با واژه ای مواجه شدم که معنای آن را نمی دانستم و در خواب تصور من این بوده که واژه ی مزبور، واژه ای انگلیسی است. چندین بار در همان خواب واژه را تکرار کرده و سعی در حفظ کردنش نمودم و سرآخر نیز آن را به خاطر سپردم: Trepenity.
این واژه ی خیالی بی شک از ریشه ی Trepen است. در رابطه با آن تحقیقات مفصل اِتیمولوژیک (ریشه شناختی) انجام دادم، اما به هیچگونه نتیجه ی مربوط و ملموسی نرسیدم. از این رو بر آن شدم که با عنایت به تفکرات این روزهایم و محتوی آن خواب، خودم شخصا معنایی برای این واژه ی ضرب شده و خیالی ام دست و پا کنم.
ترپنیتی یعنی «امتداد لحظه ی اکنون» و ریشه ی آن یک فعل است که هرگاه بصورت مصدری (Trepen) به کار رود یعنی «لحظه ی اکنون را امتداد بده». اما منظور از این عبارت یعنی چه؟ زندگی هیچ کجای دیگری نیست. زندگی یعنی همیشه همین جا. زندگی یعنی در همین جا و از همین حالا. اگر اصل اصالت حال را بپذیریم، آنگاه تمامی عبارات فوق برای ما حقایقی انکارناپذیر هستند.
با عنایت به تمامی این موارد، پیش می آید که در لحظه احساس کنیم که مغلوب پوچی بوده و در حال ارتکاب فکری، سخنی و یا عملی در تضاد با تمامی ارزش ها، اصول و رویه هایمان هستیم. در این لحظات که من پیشتر آن را «وضعیت چهارم» نامیده بودم، ما اسیر بی معنایی شده ایم.
در این لحظات است که لازم است به خود امر کنیم که این پوچی را امتداد ندهیم. زندگی همین لحظه ی ابدی اکنون است. اگر در این لحظه درد، رنج و غم را انتخاب کنیم، برای ابدیت و بشکل همیشگی آن را انتخاب کرده ایم. در این دست مواقع لازم است که به یاد Trepenity افتاده و خود را Trepen کنیم و این یعنی اینکه حالی را برگزینیم که مایلیم برای همیشه جاودانه شود.
پس در لحظه، حال بهتر را برای همیشه انتخاب کنیم. پس در هر لحظه بشکل همیشگی حال خوش را برگزینیم که حال خوش برایمان همیشگی شود.
اگر هم اکنون حسرت بخوریم، همواره حسرت خواهیم خورد.
12561