روزی در یکی از خیابان های محله مان مشغول قدم زدن بودم که ناگهان دیدم یک میمون کوچک بالای درخت در حال سروصدا کردن است. برایم بسیار عجیب بود که در شهر تهران بر روی درخت میمون پیدا شود. این را دیدم و حسابی شوکه شدم اما همان زمان حدس زدم که احتمالا میمون بینوا از دست صاحب خود فرار کرده و از این بالا سر درآورده است.
دیروز دوباره در خودروی یکی از شهروندان که ماشین خود را در کنار خیابان پارک کرده بود، یک میمونک بانمک از پنجره ی ماشین بیرون آمده و در حال تماشای رهگذران و خوردن تنقلات بود.
ارتباط انسان با سایر پستانداران ارتباط سازنده ای است و این قضیه کمک می کند که آدمی از نظر هوش هیجانی پیشرفت های چشمگیری کند اما جدا کردن یک حیوان باهوش همچون یک میمون از مادرش کار درستی نیست. نخستی ها موجودات باهوشی بوده و از سر این هوشمندی لازم است که تا مدت های مدیدی با مادر خود روزگار به سر کنند تا از سر این همدمی و معاشرت راز و رمز زندگی را فرا بگیرند.
میمون مثل سگ و یا گربه نیست که از مادرش جدا شده و سپس بشکل غریزی راه و رسم حیات را بیاموزد. نوزاد میمون دقیقا همچون نوزاد انسان لازم است که تا مدت ها بتوسط مادرش نگهداری شود و این ریشه در سبک زندگی پیچیده اش دارد.
من با جدا کردن حیوانات از محیط طبیعی شان و نگهداری آن ها در منازل آپارتمانی مخالف هستم. این مسئله ظلمی در حق حیوان است و با اخلاق زیستی در تضاد است. آخر یک میمون چگونه می تواند در آپارتمان زندگی شادی داشته باشد. بگمان من سگ ها و گربه ها هم زندگی شادی در آپارتمان ها و حتی حیاط خانه های ویلایی مستقر در شهرها ندارند. سرآخر هم این می شود که میمون بینوا تحت انگیزه های ناشناخته فرار کرده و احتمالا جانش به خطر بیافتد.
12596