برای خوشی، آرامش و شادی «صداقت با خویشتن» شرط لازم است، اما کافی نیست. قسمت کافی ماجرا پس از پذیرش، همانا برخورد منطقی – تجربی با محتوی فکر و احساسمان و نهایتا تماشای خروجی کار و انجام اقدامی موثر است.
بعنوان مثال اینکه بپذیرم در حال تنبلی کردن هستم، مرا از شر تنبلی نجات نخواهد داد. بلکه در ادامه لازم است که با این حالتِ خود برخوردی منطقی – تجربی داشته باشم مثلا به خود بگویم که همیشه تنبل نبوده ام و یا زمان های بوده اند که با تکیه بر اراده ی خود توانسته ام که کارهای بزرگی بکنم و یا حتی اینکه تنبلی مسئله ای است که برای همگان رخ می دهد و من در این باره تنها نیستم. سپس تماشای این برخورد و نتیجه ی عایده از آن و سرآخر نیز اقدامی در راستای مقابله با تنبلی بنحویکه بخواهم برخاسته و کاری انجام دهم، کاری ولو بسیار ساده مثل شستن ظرف های کثیف.
این آن مجموعه ای است که من آن را «پ. ب. ت. الف.» می نامم: پذیرش، برخورد منطقی – تجربی، تماشا و اقدام. پس صادق بودن با خود و احساسمان اگرچه ابتدای راه رهایی و شادی است اما اصلا و ابدا همه ی آن نیست.
گاهی اوقات پیش می آید که ما از نظر قدرت اراده در وضعیت بغرنجی بوده و این امکان را نداریم که بخواهیم با احساس و محتوی فکر آزاردهنده ی خود بشکل منطقی (عقلانی) – تجربی تا کنیم، که از سر این مسئله مغلوب آن می شویم. از این رو پذیرش صِرف به اندازه ی انکار و مبارزه با افکار و احساسات می تواند که آسیب زا و مستاصل کننده باشد.
پس به یاد داشته باشیم که اگر از بابت نیل به سلامت روان قصد می کنیم که افکار و احساسات خود را بپذیریم، آنگاه بدانیم که در پی آن سه مرحله ی دیگر برخورد منطقی – تجربی، تماشای خروجی و اقدام سازگار لازم هستند؛ در غیراینصورت پذیرش با انکار فرق چندانی ندارد.
12603