مشترک در تفاوتها
توارث، تربیت و محیط… اینها چیزهایی هستند که نهایتاً ما را میسازند و برخی را خوب می سازند و برخی را بد.
در نزدیکان خود کسانی را می شناسنم که اگر یک چوب کبریت از مال غیر در مالشان افتاده باشد، شب از عذاب وجدان خوابشان نمیبرد، بعد عده ای نیز پیدا میشوند که با افتخار مال همین انسانهای نیک و شریف را به راحتی بالا کشیده و روزگار به خوشی سپری میکنند.
من نمیدانم که در کلهی این قِسم افراد چه می گذرد و اینکه آیا ایشان انسان ها شادی هستند یا که (به احتمال بسیار زیاد) خیر؟ اما بالاخره میتوانند بد باشند و همچنان شبها ۸ ساعت هم بدون کابوس بخوابند.
عده ای از انسانها وجدان بیداری دارند و شبها هم بیدار میماند اما عده ای دیگر، هم وجدانشان خواب است و هم خواب شبانه خوبی دارند. این است تفاوت انسان ها! این است همان چیزی که در بالا بدان اشاره کردم و گفتم که ما را ساخته است.
بلی! توارث، تربیت و محیط!
این ایزد سه دست با دستان کوتاه و دراز خود وارد فعالیت گِلبازی شده و خمیره افراد را قالب می گیرد و نهایتاً آنها را در تنور زندگی پخته و چون کاردستی از کارگاه خود بیرون می آورد. یکی می شود گنجی برای زندگی خود، اطرافیان و همگان و یکی دیگر نیز زمین و زمان را از خود عاصی می کند.
جدای این ادبیات تمثیل گرایانه، اگر هر یک از ما چشم خود را در زندگی بگشاییم، هر دو گروه مزبور را به تعداد در اطراف خود خواهیم یافت.
البته اکثریت انسانها نه خوبِ مطلق هستند و نه بدِ مطلق. نه، سپید و نه سیاه؛ بل، خاکستری؛ همان ها بیشترند. اما همین خاکستری ها هم کمرنگ تر و پررنگ تر دارند و شاید در اینجا این کمرنگ و پررنگ ها مد نظر من بوده است.
انسان ها موجودات متفاوتی هستند و گویا تنها چیزی که با هم به اشتراک دارند همین است که همه با هم متفاوتند.
و سر آخر این پرسش که “اکنون انتخاب ما چیست؟”
۱۲۶۳۲