پرسشها در جهانِ بیرون نیستند، بلکه تماماً از درون زبانه میکشند. وجود آدمی همچون آتشفشانی است که بهجای مواد مذابِ ماگما، پرسش به بیرون فوران میکند.
آنهنگام که فشار نادانی از اندرون زیاد شود، آنهنگام است که دریچههای ذهن و دهان گشوده شده و پرسشها فوران میکنند.
آنچه آدمی را به پرسش کردن وا میدارد، نوعی اختلاف پتانسیل معرفتی است. جهانِ درون از بابت انباشت نادانیها در مواجهه با جهان بیرون نوعی کمداشت جدی را حس میکند و در اثر آن مایل است که این نادانیها را به بیرون رانده و از معارفی نو پُر شود.
همچون معدهای که از مواد مسموم پُر است، آنها را به بیرون قِی کرده و اکنون ضعف و گرسنگی، او را به خوردن خوراکی سالم سوق میدهد.
دِیداد
۱۳۹۳۵ – ۱۳۹۳۶