اگر به من اجازه دهید، می خواهم که برای تک تک شما یارانم چند تا آرزوی “کوچولو” کنم:
.
.
.
.
.
آرزوی ویژه کنم که بزودی (در همین هفته های پایانی سال) یکی – دو تا از آن آرزوهای نابی که مَشعل شان را همواره در دلتان حمل کرده اید، تلألو و درخشش ویژه ای گرفته و ما دوستان و دوستدارانتان نیز شاهد این درخشش ها باشیم و در جهانتان گرم و روشن شویم.
همچنین:
آرزو کنم که تن و روانتان سالم و درست باشد.
آرزو کنم که اگر شغلی ندارید، آن را بیابید.
آرزو کنم که دوستانتان بیشتر و بیشتر شوند و دشمنانتان کمتر و کمتر.
آرزو کنم که خوش، آرام و شاد باشید و درد و رنج و غمِ زندگی یا از شما دور باشد، یا اگر هم نیست، قدرت و تابِ تحملشان را داشته باشید.
آرزو کنم که حسرت نخورید و به آنچه که هستید و نیستید افتخار کنید.
آرزو کنم که همه ی ضعف هایتان قوت شوند و همه ی تهدیدها برایتان فرصت باشند.
آرزو کنم که کسی را دوست بدارید و از این رهگذر دوست داشته شوید.
آرزو کنم که به اندازه ی نیازهای برحقتان دارا باشید.
آرزو کنم که حب و بغض و کینه ای در دلتان حمل نکنید که این شما را زود پیر می کند… و این خیلی حیف است که شخص یگانه ای چون شما رنجور باشد.
و سرآخر اگرچه با مهاجرت هموطنانم مخالفم؛ اما پا بر رای خود بگذارم و آرزو کنم که در همان نقطه ای از دنیا که می خواهید، ساکن باشید و زندگی کنید و خوشبخت شوید.
– دِی داد
(آرزو می کنم که به همه ی آرزوهایتان برسید…)