در مقابل خانه ی ما یک فضای کوهپایه ای قرار دارد که امروز به منطقه ی برف بازی تبدیل شده و چند ساعتی است که صدای خنده و شادی همسایه ها و هم محلی ها قطع نمی شود.
حوالی غروب، در بین جلسات تدریس آنلاینم، رفتم و یک نگاهی انداختم و دیدم که ده ها نفر کودک و جوان و میانسال و کهنسال جمع شده اند و بازی و شادی می کنند: برف بازی، سورتمه بازی، ساخت آدم برفی، دنبال بازی و پرتاب گلوله برفی و غیره…
صحنه ی حقیقتا زیبایی است. وقتی می بینم که این ملت ستمدیده همچنان از هر موقعیتی برای شادی استفاده می کند، آینده ی بسیار روشنی را متصور می شوم.
(یک)
_______
پیشتر در یکی از یادداشت های خود اشاره کرده بودم که فارغ از هر مصیبتی، بیاییم که اجاق زندگی را بر شمعکش روشن نگاه داریم تا در نخستین فرصت ها دوباره زیرش را زیاد کرده و از نور و گرمایش بهره ببریم. بی شک که مردم کشورم در تمامی سده های پر فراز و نشیب پیشین این سرزمین دقیقا به همین روش زیست می کرده اند که شادی هیچگاه از این خطه ی ققنوسی رخت نبسته است.
به یاد می آورم که ما حتی در سخت ترین سال های دهه ی شصت نیز همیشه اجاق زندگی را بر شمعکش گذاشته بودیم و از هر فرصتی برای خندیدن، رقصیدن، مهمانی گرفتن و غیره بهره می بردیم و این سبک زندگی محصول خِرَد دیرپای ایرانی است. پس چرا که هم اکنون در این روزگار تیره و تار، دوباره چنین نکنیم؟!
برف سپیده آمده و آسمان تاریک شب را روشن ساخته است… پس، به امید بارش برف خرد و آگاهی و پایان این شب ظلمانی…
(دو)
_______
هرچقدر هم که زمستان سرد و تاریک و طولانی باشد، به دلت غم راه نده و اجاق زندگی ات را بر شمعکش روشن نگاه دارد. به زودی وقت جولان نور و گرماست.
توصیه ای که قصد دارم در اینجا به خود و سایر افراد کنم، قرار دادن زندگی بر مدار شاد زیستن است. حتی اگر غم از زمین سر برآورده و یا اینکه از آسمان ببارد، شادی را می بایست بر وضعیت پیلوت (شمعک) قرار داد تا هر زمان که لازم بود بتوان شعله اش را بالا کشیده و آن را به جریان انداخت.
شمعک امید و شادی درمان تمامی اختلالات مرتبط با غم در بستره ی زندگی است. شمعک شادی یعنی که آنجا همچنان شعله ای پابرجاست که می توان در آن دمید و رقص پرفروغش را مشاهده کرد.
(سه)
– دِی داد