دی داد

موقعیت:
/
/
دهه شصتی | ۰۳۲-۰۱۴
راهنمای مطالعه

برچسب و دستبندی نوشته:

نویسنده: دی داد

1401-12-13

دهه شصتی | ۰۳۲-۰۱۴

پرسیدم که شما چند سالتونه؟

گفتش که من شصتم.

گفتم که خیلی خوب موندید! نهایتا می خوره که پنجاه ساله باشید.

خنده ی تلخی زد و گفت که نه! متولد سال شصتم!


و قسمت دردناک ماجرا اینجاست که این یک داستان خیالی نیست، بلکه شرح یک گفتگوی واقعی بین من و آقای راننده است؛ آقایی که با مدرک فوق لیسانس روزها مسافرکشی کرده و شب ها هم در یک گوشه ی پرت شهر، در خیابان ها ماشین خوابی می کند.

بعد از اینکه صبح هنگام این گفتگو بین من و این هموطن برقرار شد؛ تصمیم گرفتم که دو مورد از نوشتارهای قدیمی خود را دوباره منتشر کنم. نوشتارهایی که آن سال ها پس از انتشارشان خیلی سر و صدا به پا کردند و عده ای که سر در آخورهایی داشتند من را محکوم به سیاه نمایی کردند.

البته گویا حق داشتند این بدبخت ها! چونکه آن زمان دلار فقط سه – چهار هزار تومان بود! من عجله کرده بودم! بایستی می گذاشتم که دلار می شد شصت هزار تومان و بعد منتشر می کردم! امان از وقت نشناسی من!


در یکی، دو سال اخیر، پدیده ای در تهران رایج شده است که فکر نمی کردم اینقدر پا بگیرد، اما متاسفانه روز به روز در حال گسترش است.

جوانان غیرتهرانی (بویژه از شهرهای غربی کشور) ابتدای هفته بقصد مسافرکشی به تهران آمده و پس از پنج، شش روز کار کردن، به شهرشان باز می گردند تا هفته ی بعد.

این جوانان در خلال هفته شب ها در همان اتومبیل خود می خوابند.

این خیلی دردآور است که جوان (بعضا تحصیل کرده) برای امرار معاش اینگونه مسخ شده و همچون یک کارتن خواب روزگار به سر کند.

آشیانه که هیچ، جوان رشید این مملکت حق استفاده از یک توالت متعلق به خود را ندارد. هفته ای یک بار در شهر خودش حمام می رود و خوراک گرم هم نمی خورد.

چند باری عده ای از این رانندگان با من در مسیر درد و دل کرده اند. یک مرد بالغ مثل یک بچه اشک ریخته است که فلان مشکل و بهمان گرفتاری را دارد.

من آدمی احساساتی نیستم اما از دیدن غم این عزیزان به هراس می افتم. گمان می کنم مدت هاست که مرده اند و فقط جسمشان عاریتی در خدمت دیگران است.

در مناطق خلوت تهران، شب هنگام، قطاری از خودروهای عمدتا پراید، اقامتگاه و خوابگاه عده ی زیادی از این قشر هموطنان ماست و جامعه نیز در خواب غفلت.


وقتی به “زباستیان کورتس” نخست وزیر 34 ساله ی کشور اتریش فکر می کنم، شکاف عمیقی از تفاوت بین فرهنگ دو کشور اتریش و ایران در نظرم مجسم می شود.

او در سن 34 سالگی، چهار سالی هست که نخست وزیر آن کشور است. حتی قبل از این نیز سالها از بیست و چند سالگی وزیر امور خارجه ی آن کشور بوده است. اعتماد بنفسی ویژه دارد.

این تفاوت عظیم بین یک جوان اتریشی و جوانان این سرزمین (ایران) محصول تفاوتِ فرهنگ هاست.

فرهنگ کشور ما بویژه در چند دهه ی اخیر فرهنگ تحقیر و سرکوب بوده است. جوانان دهه ی شصتی ما همگی در سن و سال “کورتس” هستند، اما آیا کسی از این جوانان می تواند در این سن و سال مثل او باشد؟

کورتس های زیادی در اروپا زندگی می کنند. آنها در یک محیط پذیرا و مشوق نفس کشیده اند. آنها تا بدین سن و سال همواره ترغیب شده اند که بهتر و بهتر باشند، اما جوان تحقیر شده، توسری خورده و کم انگاشته شده ی دهه ی شصتی ما چه؟

آنها گورزاد شده اند. در جنگ زاییده شده، در جنگ پرورش یافته و احتمالا در جنگ نیز جان خود را از کف دهند.

جنگ که صرفا یک جنگ نظامی نیست: جنگ تبلیغ عقاید بی ثمر، جنگ حقارت و نادیده قلمداد شدن، جنگ اقتصادی فلاکت بار، جنگ بی هویتی.

غصه ی استعدادهایی را می خورم که در این سه، چهار دهه بیرحمانه نابود شده اند.

دِی داد

امتیاز شما به این نوشته

3

0

اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها