در علم مدیریت قانونی داریم تحت نام “قانون مورفی” که این روزها بسیار بر سر زبان ها افتاده است. اول باید خاطر نشان کنم که این مسئله عملا یک قانون نیست بلکه بیشتر به یک لطیفه ی حرفه ای شبیه است.
پیشوند قانون بیشتر برای جلب توجه در این عبارت گنجانده شده و نوعی وجاهت شبه-علمی به آن می بخشد اما در کل با آنچه از یک قانون علمی انتظار می رود، توفیر جدی دارد. صرف نظر از دنباله های متفاوتی که در اقصی نقاط جهان برای این باصطلاح قانون بتوسط افراد مختلف دست و پا شده است، من در این نوشتار صورتبندی جدی تر آن را مدنظر قرار داشته و این نقد را در پیرامون آن می نویسم.
قانون مورفی می گوید: “اگر احتمال خراب شدن اوضاع وجود داشته باشد، این خرابی در بدترین زمان ممکن رخ خواهد داد.” برخی ها ادعا می کنند که این قانون حقیقتا صحیح است و در زندگی روزمره بسیار مصداق پیدا می کند. پای صحبت هر کسی که از این قانون مطلع شده است، بنشینید؛ ساعت ها می تواند از مشاهدات خود در تایید آن صحبت ها کند. در اینجا قصد دارم نشان دهم که این شبه قانون در رابطه با جهان نیست بلکه صرفا بیان یک جهت گیری غریزی – شناختی آدمی در برخورد با مسائل است.
اگر در احوال پدیده ها غور کنیم، به نیکی خواهیم دید که مبتنی بر تناوب هایی بی نظم، چیزها بر وفق مراد ما پیش نمی روند. مثلا کسی که ادعا می کند مبتنی بر قانون مورفی، هر زمان که من استحمام می کنم، آب حمام سرد است و زمانیکه نمی کنم، گرم است؛ عملا به این جهت گیری های غریزی – شناختی تن در داده است. آب حمام صرفنظر از استحمام فرد مزبور به تناوب در خلال روز سرد و گرم است.
تست کردن اینکه آب گرم است، لحظه ای بیشتر زمان نمی خواهد اما برای استحمام به زمان بیشتری نیاز است و در اثر این مطلب است که وی رای به سرد بودن آب حمام در حین استحمام می دهد زیرا که شانس مواجهه با آن بیشتر بوده است. نتیجتا اینکه آدمی تمایل دارد تا بر اساس نمونه ها و مشاهدات ناقص رای به چیزهایی دهد که عمدتا شکایت از وضع موجود است و این مسئله ربطی به خود پدیده ها ندارد.