زیاد مشاهده می شود که در برابر رفتار ناپسند سایرین به آن ها تذکر می دهیم، این تذکرات اگر در راستای آشنا کردن ایشان با علایق و سلایق ما در رابطه با یک مسئله ی خاص باشند، ایرادی ندارند اما متاسفانه بیشتر این تذکرات، تکرار و یادآوری دایم یک سری اصول بدیهی برای آن هاست.
حقیقتا فردی که به بزرگسالی رسیده و تا بدین سن به چنین مسایل ساده ای (مثلا عطسه نکردن بر روی دیگران) پی نبرده است، با یک تذکر ساده ی من و شما اصلاح نخواهد شد. برخی از افراد را نمی توان اصلاح کرد، پس در مقابل ایشان می بایست سکوت پیشه نمود. اگر تحمل عده ای از سایرین برای ما سخت است، بهترین کار دوری گزیدن از آنهاست.
البته گاهی اوقات پیش می آید که ما بیش از حد سختگیر و از منظر اجتماعی کمالگرا هستیم که در این موارد، می بایست بیشتر بر روی شخصیت خود کار کنیم، اما در این نوشتار، این جنبه از مسئله مورد نظر من نیست.
این دور از ذهن نیست که فردی موقر و موجه در جمع انسان های ناشریف گیر افتد. در این موارد خیلی سخت است که وی بخواهد، تلاش کرده و ایشان را یکی یکی اصلاح کند. این دست افراد معلوم الحال اگرچه جایی در ته قلب سیاه خود می دانند که حق با کیست، اما برای خوراک رساندن به غریزه ی پلید خود هم که شده، در عمل جور دیگری رفتار می کنند. واقعا چگونه باید با این قشر از آدمیان در این دست مواقع کنار آمد؟!
قصد ندارم که سیاسی بازی را پیشنهاد کنم، بلکه توصیه ی من همان مسئله ی اول نوشتار است: رها کردن ایشان و واکنش نشان ندادن به رفتارهای دردآورشان! خیلی ساده اندیشانه است اگر فکر کنیم قادریم با چند تذکر تکراری و رنگ و رو رفته، انسانی را که دهه ها به رفتارهای ناسازگارِ عمدی مشغول بوده است، منقلب کنیم… بلکه بهترین راه کار، دوری جستن ارادی از دست چینن جانورانی است.