هیچ چیزی به اندازه ی سکوت در حصول کاریزما نقش بازی نمی کند. این جمله یعنی اینکه مهمترین عامل تاثیرگذار در کاریزماتیک بودن، توانایی ما در تمرین سکوتِ مطلوب است؛ و صدالبته که اِفراط در سکوت و یا بعبارتی همان ساکت بودنِ مرضی نیز کمترین قرابتی با نفس فرهمندی ندارد.
این سکوت اخلاقی و متناسب نه تنها خود را در موقعیت های اجتماعی مرتبط با گپ و گفت های روزانه بلکه در رابطه با کلیت زندگی نیز متجلی می سازد بنحویکه انسان کاریزماتیک تمایل چندانی به سفره گشایی دل خود نزد هر کسی که با وی طرح دوستی می ریزد، نخواهد داشت. انسان کاریزماتیک به خوبی می داند که کِی، کجا و چگونه جنبه هایی از خود را بروز دهد. ایشان به قسمی رفتار می کند که نزد دیگران چونان معمایی سر به مُهر جلوه می کند.
عمده ی مردم گمان می کنند که کاریزما داشتن نوعی مزیت مطلق است اما دقیقا به همان شکل که هر عیبی، مزیتی دارد؛ بر هم مزیتی نیز معایبی مترتب است و کاریزماتیک بودن نیز از این اصل مستثنی نیست. افراد کاریزماتیک بعلت مورد توجه قرار گرفتن دایمی، عمدتا از فشار روانی بالایی رنج می برند. آن ها به نیکی می دانند که دیگران از آن ها انتظارات بالایی دارند و همین تلاش دایمی نامحسوس برای پایبند ماندن به استانداردهاست که آن ها را در طولانی مدت فرسوده و آسیب پذیر می سازد.
پس بطور کلی می توان بیان کرد که عیب همراه با مزیت کاریزما، فشار روانی فرسوده کننده ی عجین با آن است و شاید همین ایراد است که در طولانی مدت افراد واجد این خصیصه را به سمت انزوا و دوری از جمع سوق می دهد، انزوایی که گویا خودش خصلت بنیادی دیگری از آدمیان کاریزماتیک است. ژن ها و تربیت هر دو در حصول ویژگی کاریزما نقش دارند اما مهمترین پارامتر در این باره، اراده ی خود فرد برای حصول یکپارچگی شخصیت است.
نهایتا اینکه وجود تمامی این افراد بنوعی از یک تمامیت هستی شناختی برخوردار است، تمامیتی که ایشان حاضرند هرگونه سکوت، فشار روانی، انزوا و زحمت به کار انداختن اراده را در راستای آن به جان خویش، خریدار باشند.
به همان شکل که هر عیبی، مزیتی دارد؛ بر ‘هر’ مزیتی نیز معایبی مترتب است.
این جمله را در نوشتار دیگری بیان کرده ام… ممنون از یادآوری شما!
پوزش بابت تکرار؛حکماً تراوشات ذهنی ام بشکل نا گسستنی با نوشتارهای شما پیوند خورده است!