ویرجینیا وولف در جایی گفته بود که اگر یک زن قرار است که بنویسد، می بایست پول داشته باشد و اتاقی از آنِ خود. خیلی ها این جمله را به همه کس و همه قسم نوشته ها تعمیم داده و منتظر آن نشسته اند که روزی پولدار شده و خانه ای از آنِ خود داشته باشند تا اینکه بتوانند نوشتن را بیآغازند.
اگرچه شاید ویرجینیای عزیز این جمله را برای بانوان جوان عاشق نویسندگی ادبی در اواخر سده ی 19 و اوایل سده ی بیستم گفته بود، اما من متاسفانه هر روز افرادی مستعد نویسندگی تخصصی را در قرن بیست و یکم می بینم که دست روی دست گذاشته و منتظر آن تمول و فراغت مطلوبِ وولف هستند. این رویکرد کاملا غلط است.
یکی از دانشجویان غیررسمی من که از استعداد نویسندگی بالایی برخوردار است، سال ها امر نویسندگی را به امید وصال به فراغت حاصله از ثروت به تعویق انداخته بود. ایشان امید داشت که ابتدا از طریق کسب و کار متمول گشته و سپس با آرامش به امر نویسندگی بپردازد. چنین چیزی ممکن نیست. نویسنده ی بزرگ این توانایی را دارد که در خلال سخت ترین شرایط، موضوعاتی را یافته و آن ها را دستمایه ی نوشته های خود قرار دهد. یک زندگی بغایت مرفه معمولا ارایه کننده ی موضوع چندانی برای نوشتن نیست.
جدای این مسئله، آنکس که می تواند در ناملایمات زندگی همچنان دست به قلم مانده و آثاری خلق کند، قطعا در یک اتمسفر آرام به خلق بهترین کارها نایل خواهد آمد. امید آن می رود که همگان روزی بالاخره روی خوش آرامش را ملاقات کنند ولی برای آن روزهای آرامش، تمرین نویسندگی می بایست که از خیلی قبل ترها شروع شده باشد. اگر ما دست از کار برنداشته و همچنان نویسندگی کنیم، آنگاه قادر خواهیم بود که ضمن ماهرتر شدن، کار خود را بشکل حرفه ای تری در آن آینده ی آرام دنبال کنیم.
متاسفانه علم آمار به ما نشان می دهد که احتمالا برخی افراد هرگز زندگی آرامی را تجربه نکنند، این ها اگر منتظر آن آرامش رویایی بمانند؛ حتی شاید هرگز شاهد خلق انشایی یک صفحه ای بتوسط خود نیز نباشند…
با تمام تاسف،موافقم…
چه بد که موافقم!
بنده از نگرگاه شما در عجبم…
Like
موافقم احسنت بر شما