“ژانر علمی” در ادبیات چیست؟! این را من گونه ی ویژه ای از ادبیات می دانم که در آن هم و غم نویسنده انتقال اندیشه ای در کالبد متن است. مهم نیست که این اندیشه، یک اندیشه ی زیست شناختی، روانشناختی، مرتبط با علوم اجتماعی و یا مدیریت و سیاست باشد، بلکه تنها چیزی که مهم است، انتقال مفهومی تخصصی بدیع و جدی بشکلی غیرتخصصی است.
یک مقاله ی علمی در حوزه ی زیست شناسی احتمالا مخاطب عمده ای نخواهد داشت. این مقاله پُر خواهد بود از واژگان تخصصی و عملا چیزی نیست جز قطعه ای از یک نظریه. یک نظریه صرفا مخاطبینی خاص دارد و آن هایی آن را می خوانند که خود در این عرصه صاحبنظر بوده و رویکردشان رویکردی نقادانه و علمی است. من ژانری برای این دست نوشتارها در عرصه ی ادبیات قایل نبوده و آن ها را جزئی از زبان تخصصی می دانم، زبانی که چیزی جز یک گفتمان ویژه نیست. اما ادبیات علمی اینگونه نیست.
در ژانر ادبیات علمی، نویسنده که خود ابتداً متخصص یکی از حوزه های معرفتی (فلسفی و علمی) است، تلاش می کند که ایده ای دانش محور را در قالب ادبی برای مخاطبین عام و خاص خود گشوده و بدین سان از نقاط مجهول و تاریک فکر ایشان بکاهد. من وقتی به کارهای ادبی فیلسوف شهیر انگلیسی برتراند راسل نظر می افکنم، عمده ی آن ها را در این ژانر یافته و آن ها را در زمره ی تاثیرگذارترین کارهای ادبی قرن بیستم ارزیابی می کنم. در ژانر علمی ادبیات، نویسنده رویکردی تحلیلی داشته و سعی می کند که بدون حشو و اضافات بی مورد و یا پیچیدگی های نالازم فرم کار، به ارایه ی اندیشه ای مبادرت ورزد.
ژانر علمی خود را از دغدغه های لفظ پردازانه پالوده و بیشتر دغدغه ی ارایه ی محتوایی از جنس اندیشه را داراست. این سبک از ادبیات اگرچه فاقد آرایه های ادبی آنچنانی و پرطمطراق است، اما در عین حال واجد گیرایی هنری و فخر ادبی است. می توان به نمونه های بیشماری از نوشتارها در این ژانر اشاره نمود که علیرغم سادگی ظاهری شان و شفافیت باطنی شان، دارای غنای ادبی – هنری بوده و می توان آن ها را هم ردیف ارزشمندترین کارهای ادبی جهان کلاسه بندی نمود. به گمانم سبک ساده ی نوشتار نویسی ادبی با ژانر علمی، ژانر ادبی مطلوب مردمان دنیای پیچیده ی آینده خواهد بود…