تفاوت مابین متد و متدولوژی، دقیقا همانند تفاوت میان روان (پِسیکی) و روانشناسی (پِسیکولوژی) است. روان انتظار می رود که چیزی باشد قابل شناخت و روانشناسی نیز تلاشی در راستای این چنین شناختی است. روان گویا که ابژه ایست تمییزپذیر و روان شناسی هم گفتمانی در پیرامون آن.
البته می توانستیم که مثال های بهتری را بیان کنیم، مثلا جانور و جانورشناسی. جانور موجودیتی است واقعی و جانورشناسی علمی به دنبال شناخت آن، اما بشکل عامدانه ای از آوردن این تمثیل سر باز زدیم، زیرا که متد شباهت آنچنانی با جانور ندارد؛ جانور مقوله ای واقعی است، اما واقعیتی بر متد مترتب نمی باشد. متد از این لحاظ به مقوله ای چون روان شبیه تر است.
متاسفانه حتی متخصصین نیز گاهی این دو واژه را با هم خلط کرده و متد را بجای متدولوژی و متدولوژی را بجای متد به کار می برند. این سوء کاربردها اگرچه منتهی به نتایج هولناک نخواهند شد، اما بعضا کژفهمی هایی را در این باره رقم می زنند.
متد راهی ویژه برای انجام کاری است و متدولوژی مجموعه ای از متدها و اصول در یک حوزه ی خاص. از این تعاریف فرهنگ لغتی که عبور کنیم، به کُنه مفهومی این مسایل خواهیم رسید. کنهی که تلاش می کنم در این نوشتار به آن بپردازم.
قطعا روش های مختلفی برای انجام یک کار مشخص وجود دارند. این روش ها منتهی به یک خروجی واحد می گردند، اما خود از حدود خودشان خارج نشده و بالتبع از حدود سایر روش ها بی خبرند. ملاحظات روش شناختی چونان حصول آگاهی بر امر روش ها، شرایطی را مهیا می آورند که بتوان به مقایسه در باب روش ها دست زد.
متدولوژی چیزی بالاتر از متد محض است. متدولوژی چونان طبقه ای مُشرِف به طبقه ی مجموعه روش های ممکن برای انجام مقوله ای خاص است.
یک کارگر ساده شاید به روش های گوناگون برای چیدمان آجرهای بنا مسلط باشد، اما فقط یک کارشناس خبره ی عمران است که مسلط به روش شناسی این حوزه بوده و قادر است که متدهای این کارگر را در تمامیت متدولوژیک نقشه ی ساختمان جا دهد و این همان اشراف بر دانش متدشناسی مرتبط است.
پانوشت: اگرچه متدولوژی “متد” میزاید اما خود تکوینش را مرهون “ایدئولوژی” است و عملا این ایدئولوژی است که منتهی به “متدولوژی” و متد میشود.
در یک کلام خلاصه:
👇🏼👇🏼👇🏼
متد = رویهها
متدلوژی = رویهها + اصول
ایدئولوژی = رویهها + اصول + ارزشها