خیلی از ما در زندگی به دنبال تغییر هستیم. برای برخی از ما این امر تغییر آنچنان مهم میگردد که بنوعی بشکل وسواس گونه ای به دنبال آن می رویم.
خود من یکی از آن دست افرادی هستم که در این زندگی ….. ساله ام، تغییر را همچون امری حیاتی در بستره ی زندگی خواهان بوده ام؛ یعنی خواستِ تغییر یکی از سایق های پیش بران جریان هستی من بوده است. البته بر این باورم که این خواستِ تغییر بنوعی جزء لاینفک وجود هر آدمی است اما متجلی گشتن آن در ایشان به درجات متفاوتی رخ خواهد نمود.
حال که به این نتیجه رسیده ام که این خواستِ فطری بخشی از وجود همگان است، بر آن شده ام که مقداری اندک از یافته های خود برای مدیریت این خواست را با شما خوانندگان به اشتراک گذارم.
اولین نکته در این امر، پالایش نمودن این تغییرخواهی از هر گونه رنگ و لعاب وسواسی است. وسواس از چرخه ای تبعیت می کند که با Obsession (افکار وسواسی) آغاز شده و و به Stress (استرس) منتهی می شود. یعنی فرد در گام اول نیاز به تغییر را در خود احساس می کند اما به سرعت این نیاز چون فکری وسواسی فرد را اذیت میکند، مثلا به این طریق که وی بسیار معمولی است و فسیل گشته، پس نیازمند تغییر است.
این فکر وسواسی منتهی به استرس می گردد و سپس فرد در گذر زمان یاد می گیرد که با انجام یکسری اعمال جبری و آیینی (که بجای اَعمال صحیح مدیریت استرس بکار برده است) استرس خود را اطفاء کند که البته این اطفاء دیری نمی پاید و دوباره به با افکار وسواسی دستکاری شده و منتهی به استرس جدیدی می گردد و چرخه دوباره راه افتاده و با عمل جبری (Compulsion) خاموش می گردد و اما…
پس از مطمئن گشتن از ذات غیروسواسیِ این تغییرخواهی، حال نوبت آن است که بدانیم این تغییر را می بایست بر بستره ی آنچه که داریم دنبال کنیم، یعنی از آنچه که داریم شروع کنیم و نه آنچه که نداریم. نهایتا اینکه تغییرخواهی به شکل سالم و سازنده ی آن در کل خواستی به دور از هر گونه وسواس و مبتنی بر داشته های لحظه ای فرد است…
سخت است سخت
khob bod vali bad tamom shod montazere edamash hastim
حمید جان،
نوشته های زیر را می توان بعنوان ادامه ی نوشتار مزبور در نظر گرفت:
http://www.daydaad.com/?p=2604
http://www.daydaad.com/?p=3791
http://www.daydaad.com/?p=3895
http://www.daydaad.com/?p=4143
منتظر سایر دیدگاه های شما هستم.