دیروز حوالی عصر لغایت پاسی از شب با یکی از دانشجویان غیررسمی خودم در پیرامون حوزه های مختلف دانش گفتگو می کردیم. اگرچه تقریبا 6 ساعتی را به صحبت کردن اختصاص دادیم اما ما حقیقتا گذر زمان را احساس نمی کردیم و اگر قرار نبود که خود را به خانه برسانیم و یا اینکه ضعف بر ما مستولی نشده بود این 6 ساعت می توانست 18 ساعت هم بطول انجامد.
در این دانشجوی خود تاثیرات عمیق خویشتن را مشاهده می کنم، اگرچه همواره سعی کرده ام که جوری وانمود کنم که من کوچکترین تاثیری بر وی نگذاشته ام و هر آنچه که وی می داند ماحصل زحمات خود اوست. به هر روی همواره تلاش من این بوده است که افراد گمان کنند که ایده ها از آنِ خود آنهاست و اینکه این خودشان هستند که کشف می کنند و داناتر می گردند.
یکی از نتایج درخشان گفتگوی دیشب رسیدن به صورتبندی “کیفیت فرهیختگی” بود. دیشب به این نتیجه از سر گفتگوهایمان نایل شدم که فرهیختگی از آن دست که نام فرد را بعنوان یک چهره ی جهانی در تاریخ تثبیت کند، ریشه در 3 ویژگی اصلی آدمی دارد:
اول کاراکتر فرد بعنوان یک پرستنده ی دانایی و خرد؛ این یعنی داشتن کاراکتر دانشمند، داشتن کاراکتر فرد اهل دانش و داشتن دغدغه ی دایمی برای داناتر شدن بنحویکه فرد تمامی مسایل پیش پا افتاده ی زندگی خود را قربانی دانش کند.
دوم هوشمندی که ضلع دوم این مثلث است و چیزی نیست جز هوش ذاتی وی برای پرداختن به آن حوزه ی خاص و سوم نیز تلاشگری وی در راستای رسیدن به مطلوب.
اگر بخواهم بشکل کلی درصدی برای قدر سهم هر یک از این پارامترها مشخص کنم، بترتیب هر یک از آن ها را 50، 30 و 20 درصد موثر در شکل گیری یک شخصیت فرهیخته می دانم. عواملی که البته تماما می توان آن ها را مقولاتی با اساس جبری تلقی نمود…
ضمن تأييد پيام اين نوشتار زيبا،به زعم بنده؛
شخصيت کاريزماتيک در گروی دانش،ادب و قدرت درونی افراد است.