علم روانشناسی اصلی را برایمان تشریح می کند که بموجبش انسان ها (و حتی موجودات تکامل یافته) در مقابل خشونت با عنایت به جایگاهشان در سلسله مراتب گروهی که بدآن تعلق دارند، واکنش نشان می دهند.
مثالی را از نخستی ها مطرح کرده تا پس از آن به وضع گونه ی بشری بپردازم. برخی از گونه های نخستی ها، مثلا گوریل ها، کاملا تحت یک سلسله مراتب اجتماعی زیست می کنند. این سلسله مراتب از نوزادان شروع شده و به نر آلفا پشت نقره ای ختم می شود. اگر گوریلی مورد خشونت واقع شود، متناسب با جایگاه خود واکنش نشان خواهد داد، یعنی اگر بتوسط گوریلی از رده ی پایینی مورد خشونت قرار گیرد، به احتمال زیاد مقابله به مثل کرده و حمله کند، اما اگر گوریلی فرادست تر از او، وی را مورد خشونت قرار دهد، به احتمال بسیار زیادی کِز کرده و رفتار انفعالی نشان دهد که این استراتژی پایدارتری است.
در جامعه ی انسانی نیز همینگونه است. افراد فرودست هنگامیکه مورد ظلم واقع می شوند (ظلمی که خود از مصادیق رفتار خشونت آمیز تلقی می گردد) کاری از دستشان برنیامده و بیشتر به انزواطلبی میل می کنند. این خیلی محتمل است که انسان های ظلم دیده به سمت بروز رفتارهای خشونت آمیز به سمت هستی خود تمایل پیدا کنند، مثلا به خود آسیب زنند یا اینکه در طولانی مدت دچار عقده های جدی حقارت شوند. این مسئله ای دردآور است که ما بجای انتقام از ظالمین، بخواهیم که در اثر ضعفمان از خود انتقام بگیریم.
تصور جهان عاری از ظلم، تصور محالی به نظر می رسد، اما حداقل امید آن می رود که بتوانیم خشم خود را بشکل درستی مدیریت کنیم تا دچار این آسیب های مضاعف نشویم…