” فردی پارتیزان که صرفا طالب جدل برای جدل بود، ادعا می کرد که یک سال تحت نظر فلان کس در ریاضی بطلمیوسی غور می کرده است! این حرف وی تا جایی مورد سخریه ی من و دوستان پژوهشگرم قرار گرفت، که خیلی زود به لطیفه ای درون جمعی مبدل گشت. حال وقتی می خواهیم اشاره کنیم که کسی از چیزی در حوزه ای سر در نمی آورد، خنده کنان به هم می گوئیم: فلانی ریاضی بطلمیوسی خوانده است!”
امروز از دوستی که بزودی فارغ التحصیل مقطع دکترای ریاضیات از بهترین مرکز آموزش عالی این کشور است، می پرسیدم: “آیا تو ریاضی بطلمیوسی می دانی که چیست؟!” وی در جواب گفت: “نه! اولین بار است که اسم آن را می شنوم!” جالب است که شاگرد نمونه ی رشته ی ریاضیات در مقطع PhD، این شاخه از ریاضیات را نمی شناسد، اما پارتیزان ماجرا در آن غور می کرده است!
حال اجازه دهید که خدمت شما عارض شوم که منظور از این عبارت جعلی چیست و اینکه چرا مدعی داستان ما علاقمند به متخصص اعلام داشتن خود در آن حوزه ی غریبه بوده است!
پتولِمی، تولِمی و یا همان بَطلَمیوس خودمان یک منجم یونانی تبار از سرزمین های شمال آفریقاست. آنچه که ما امروزه از ایشان در دست داریم، کتاب “المَجست” است که در آن به توصیف علم هیئت خود پرداخته است. علم هیئت را می توان جَدِّ جَدِّ جَدِّ اخترفیزیک امروزی دانست. شاید مخاطب عام با اصطلاح علم نجوم آشناتر باشد، از این رو من نیز وی را بجای هیئت دان و یا اخترفیزیکدان، یک منجم باستانی می نامم. این منجم باستانی توانسته بود برای هیئت افلاطونی – ارسطویی (که در آن زمین مرکز منظومه ی شمسی است و سایر سیارات در آن در مسیرهای دوار به دور زمین می گردند)، توجیهات هندسی دست و پا کند که نهایتا جهانی پوست پیازی و لایه لایه را به دست می دهد. در عظمت کار این دانشمند شکی نداریم اما جا دارد اشاره کنم که طبق اخترفیزیک امروزی 99 درصد مدل های نجومی پتولمی عزیز غلط هستند. البته این غلط ها چیزی از ارزش کارهای وی نخواهند کاهید اما…
اولا اینکه بطلمیوس دارای یک کشفیه ی انقلابی ریاضیاتی نبوده و تمام آنچه به دست داده است تلفیق ریاضیات اقلیدسی و هیئت یونان باستان با اندکی یافته های جزئی می باشد. ما چیزی به اسم ریاضی بطلمیوسی نداریم و آنچه احتمالا بتوان به بطلمیوس نسبت داد، چیزی جز یک نجوم بطلمیوسی نیست که آن هم تماما غلط است زیرا که بر یک باور بنیادین اشتباه استوار گشته است. آنچه از ریاضی در نجوم بطلمیوسی استفاده می گردد چیزی جز کارهای ریاضیاتی یونانیان باستان بویژه یافته های هندسی اقلیدس نبوده و بطلمیوس عزیز نیز از این ریاضیات صرفا چونان ابزار استفاده کرده و خود نیز تخصصی در پایه ریزی اشکال محض آن نداشته است.
پس اینکه ما بیائیم و کارهای ریاضیاتی اقلیدس را (که امروزه در دبیرستان ها تدریس می گردند) با اسم پرطمطراق بطلمیوس بیآرائیم و به خورد مخاطب دهیم، حقا که قصدی جز عوام فریبی نداریم! همانطور که در خط قبل اشاره شد، اسم بطلمیوس، اسم پرطمطراقی است و احتمالا لرزه بر اندام مخاطب ناآگاه بیاندازد اما برای مخاطب متخصص این ها چیزی و یا بهتر است بگویم هیچ تحفه ای جز لبخند نخواهند داشت! اگر مدعی این مجال به دنبال واژه ی بُمباستیک (در ظاهر دهان پرکن اما در باطن توخالی) بهتری بود، شایسته تر بود که از نام ریاضی کوپرنیکوسی استفاده می کرد (اگرچه این ریاضیات نیز وجود خارجی ندارد، اما حداقل به مدل خورشیدمحورانه ی هم اکنون علم نزدیک تر جلوه می کند)!
همانطور که در بالا نیز اشاره شد، علم هیئت بطلمیوسی بیشتر از جنس فلسفه ی طبیعی (شاخه ی کیهان شناسی) بوده و ربطی به ریاضیات ندارد. دقیقا مثل اینکه بجای نام علم آمار ریاضیاتی که در روانشناسی استفاده می گردد، بگوئیم ریاضی فرویدی!
نهایتا اینکه غصه می خورم وقتی می بینم که ما ایرانیان به درصد زیادی غالی یعنی غلو کننده شده ایم. عمدتا اهل افسانه بافتن هستیم و برای اثبات وجود پوچ خود چه حقه هایی که سر هم نمی کنیم. برنارد ریمان نابغه ی ریاضیاتی جهان، قریب به 10 سال در گوتینگن شاگرد گآوس شاهزاده ی ریاضیات تاریخ بوده است؛ هر دو این عزیزان جزء 10 ریاضیدان برتر تاریخ بشریت هستند. جایی ندیده و نخوانده ایم که ریمان بزرگ از این افتخار برای تخطئه کردن کسی بهره برده باشد، اما همین فرد مدعی توخالی می آید و دهن کجی می کند و با روده درازی به یک سال شاگردی کسی می بالد که یک خط به دانش ریاضیات جهان نیافزوده است، کسی که هیچ اسمی از وی در هیچ کجای هیچ دانشنامه ی معتبر ریاضیاتی یافت نمی شود و بیشتر همچون یک افسانه ی بافته شده ی ساخت وطن است. حقا که ما غالی هستیم، حقا…
درود بر شما
طالب گفتگويی سه تنه در اين زمينه هستم…
دوست عزیز و خوانندگان محترم
آن بیسواد پارتیزان مدنظر عالم وارسته، دیداد کبیر، حقیر هستم.
چند نکته:
1- تصحیح نمودم هیأت بطلمیوسی، شما گل گرفتی.
2- بسیار خوشحال هستم که موجد خندهی حضرتعالی و دوستانتان شدم از باب تمسخر.
3- شما و تمام دوستانتان در ریاضیات کارهایی که ….. ….. انجام دادهاند را نمیتوانید در عمر خود انجام دهید، چرا که خودکم بین هستید و همچنین کسر شأن خود میدانید مراجعه به کتب ریاضی ایشان را:
……….
شما در محاسبات اسطرلاب چه کسی را میشناسید که بتواند مثل ایشان عمل نماید؟
4- بنده لیاقت شاگردی ایشان را نداشتم، عرض کردم در محضر کتب شریف ایشان
5- شما که تحمل جدل در علم نداری، و طالب لایک و بهبه و چهچه ذیل افاضات خود هستی، لطف کن این پنجرهی ثبت دیدگاه ها رو غیرفعال کن جناب جامعالعلوم.
6- دانشنامههای ریاضی که غربی ها نوشتهاند برای شما میزان ممکن است باشد، ولی لزومی ندارد برای ما باشد.
7- قلم تند شما در برخورد با ناقد (ولو بیسواد)، بسیار رسواکنندهی شخصیت و روانکاو سیرهی شماست.
خوانندهی عزیز:
در هیأت بطلمیوسی که زمین مرکز فرض شده، قدر مطلق حرکات در مدارات با اخترشناسی جدید یکی است. حرکت واقعی و حرکت فیکشن در دلتا ایکس با هم برابرند.
امیدوارم که هدف خود از علمآموزی که همانا توسعهی انسانی و گسترش و اتمام اخلاق است گم نکنم.
والسلام
خوش باشید با تارنمایتان
پی اس. افاضاتی در حوزهی زبانشناسی فرموده بودید در زبانههای دگر سایت که با توجه به اینکه پژوهشگر این حوزه هستم، حقیقتا پیشنهاد میکنم که بردارید بهتر است. لااقل یک دور اصل اثر ویتگنشتاین را میخواندید و یا زبانزیستی چامسکی را.
{سایر بازدیدکنندگان گرامی می توانند برای آگاهی از پیشینه ی این گفتگو به پیوند زیر مراجعه کنند.}
http://www.daydaad.com/?p=40
— — — — — — —
– در پاسخ به قسمت “چند نکته”:
یک) خرسندم که به اشتباه خود پی برده و خود را تصحیح کردید.
دو) ما هم بسیار خوشحال هستیم.
سه) معلم ماکسول روزی به او گفته بود که تو چیزی نخواهی شد، اما اشتباه فکر می کرد زیرا ماکسول یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ شد، اما معلم کوته بینش حالا کجاست؟! البته به شما حق می دهم که اینگونه سعی در پایین آوردن من داشته باشید، زیرا آنکس که بشکل افراطی یک “حاشیه نویس صِرف به آثار منسوخِ قُدَما” را تا حد بزرگترین ریاضیدان تاریخ بالا می برد، حقا که می بایست دیگرانِ بالا را هم پایین بیاورد تا تعادلی در فکر کج خود برقرار کند. ضمنا آنانی به عقده ی حقارت و خودکمتربینی مبتلا هستند که نقش شیپورچی آراء دیگران را بازی کرده و سعی در نمایش دادن عظمت دیگران دارند، چه آنکس که به ارزش خود باور داشته باشد نقش یک زالو را بازی نکرده و با مکیدن خون دیگران بشکلی دروغین باد نمی کند!!!
در پیرامون اسطرلاب هم خدمتتان عارضم که، این واقعا جای تاسف دارد که کسی بخواهد در هزاره ی سوم از اسطرلاب استفاده کند. در یک حجره ی سنتی در بازار تهران، حسابداری را دیدم که چون به کامپیوتر اشراف نداشت، شدیدا در مدح چرتکه می کوشید. نهایتا نیز کاشف به عمل آمد که اکثر محاسباتش اشتباه هستند!!!
چهار) چه بدتر! و چقدر دردآور است که ما بخواهیم آنانی را که هنوز از نزدیک نمی شناسیم تا حد یک بت رفعت بخشیم. صد البته که در چنین حالتی صرفا به شنیده های سطحی خود اکتفا می کنیم اما شنیدن کی بُوَد مانند دیدن… اگر شما از نزدیک مُرید ایشان می بودید، دیگر قرار بود که چه جواب های احساسی ای از شما دریافت کنم؟؟؟!!!
پنج) این سخن شما نیز دوباره عاری از هر گونه پشتوانه ی منطقی است. دقیقا آنانی که شیفته ی تشویق حضار هستند، قسمت بیان دیدگاه را باز می گذارند تا اینکه صدای چهچه ی طرفداران را بشنوند (بِماند که گاهی هم عرعر بعضی ها را!). همانطور که همه شاهد هستند من حتی برای شما هم که (علیرغم ادعاهای بیشمارتان) تخصصی ندارید، وقت گذاشته و جوابگو هستم.
شش) شگفتا که شما دانشنامه های جهانی را غربی می دانید اما بکرات از اندیشمندان مغرب زمین دم می زنید!!! در همین مثلا-نظر اخیرتان مداوما نام های غربی را از زبانتان می شنوم، نام هایی همچون ویتگنشتاین، چامسکی و غیره… آیا می دانستید که خود بطلمیوس نیز از جمله دانشمندان مغرب زمین محسوب می شود که در سنت هِلِنی (یونانی) کار کرده است؟! خواهشمندم که اندکی دقیق تر باشید… مغالطه ی “استاندارد دوبل” تا کی؟!
هفت) برخی قلم ها مثل برخی خوراکی ها تند هستند و مخاطب بشرط انتخابشان می بایست که با آن تندی کنار بیاید! کسی برای خوانش نگارش ها در این وب-سایت برای شما دعوتنامه نفرستاده است. می توانید براحتی صفحه را بسته و بروید دنبال کارتان…
– در پاسخ به قسمت “خواننده ی عزیز”:
مِن باب دفاعیه ی شِبه-علمی تان راجع به هیئت بطلمیوسی خدمتتان عارضم که اگر کسی (برخلاف شما) یک خط فیزیک بداند، قطعا می فهمد که بجای ابزار متر که شاقول ثابت، صُلب و فیزیکی آن در پاریس نگه داری می شود، می توان از یک بند لاستیکی تنبان ولی شُل و کشسان هم برای سنجش کمیت طول استفاده کرد، اما با این تفاوت که ساده ترین محاسبات تا هزاران برابر پیچیده تر می شوند. بنظرم فقط آنانی که (همچنان در قرن بیست و یکم) شیفته ی کارکردن با اسطرلاب هستند، همچنین حاضر باشند که با عینک ترک خورده ی هیئت بطلمیوسی به جهان نگاه کرده و لقمه را (نه یک دور، بلکه صد مرتبه) دور سر گردانده و در دهان بگذارند!!! اگر این هیئت بی ایراد بوده و با واقعیت جهان همنواست پس چرا افرادی مثل کوپرنیک، گالیله، تیکو براهه، کپلر، نیوتن، ادموند هالی، هابل و غیره وقت خود را هدر مدل های دیگری کرده اند؟! حاشا فهم و درک!!!
من هم امیدوارم که هدف خود را گم نکنی که البته اینگونه بنظر نمی رسد.
و دگر پایان!
خوش هستیم، اگر بگذارند…
– در پاسخ به قسمت “پی. اِس. (پِی نوشت)”: نخست اینکه تا بدین جای کار تمامی نوشتارهای منتشره ی اینجانب در “دی داد دات کام” اگر مرتبط با مقوله ی زبان باشند در حوزه ی فلسفه ی زبان بوده اند و نه زبان شناسی (مطالعه ی علمی زبان)! اما متاسفانه از شما که در این حوزه “هم” پژوهشگر هستید، بعید می نمود که تفاوت این مسئله را درک نکنید.
دوم اینکه درباره ی “چه چیزی اینجا باشد یا که نباشد” شما تصمیم نمی گیرید که بخواهید برای من اینگونه تعیین تکلیف کنید! شما صرفا در جایگاهی هستید که بتوانید در ذیل همان نوشتارهای مدنظرتان نگرگاه های خود را مکتوب کرده تا ما همچنان (کما فی السابق) پُرتوان در خدمت شما باشیم. البته خواهش می کنم که برخلاف روند رویت شده تا بدین لحظه، نگرگاه های مرتبط و دقیق بیان کنید نه چیزی غیرِ آن!
و سرآخر اینکه من با ایده ی POLYMATH (نابغه ی جامع الاطراف) بودن شما مشکلی ندارم زیرا که چهره های زیادی را در تاریخ اینگونه می شناسم، اما برای شما که بنظر دوست دارید اینگونه جلوه کنید؛ نخست (مثل همان مُرادتان) چند انشاء یکی – دو صفحه ای از نظریاتتان بیان کنید تا ما (شیفتگان) هم مثل شما بیائیم و در تارنمایتان نگرگاه خود را بنویسیم. بهرحال این پژوهشگری های جامع شما می بایست که تابحال خروجی آکادمیکی داشته باشند. من که وجدانا چیزی ندیده ام جز یک سری لفاظی پر از غلط های املایی و دستوری…
این نوشتار را هم از نظر بگذرانید (بگمانم به درجات زیادی وصف حال شماست):
http://www.daydaad.com/?p=1461
“صمیمانه امیدوارم که شما هم به مُراد دلتان برسید…”
و دگر پایان…
خوشا کسانی که دانش را سنگ و ترازوی اندیشه ی خویش می گیرند
درود و سپاس…