پیش از این در نوشتار دیگری تحت عنوان “تاج خوشبختی” به طریقی ادبی بیان کرده بودم که مهمترین عامل خوشبختی بشر، سلامتی جسم و روان و بشکل توامان برخورداری از محیط زندگی آرامش بخش است. اگر صبح هنگام از خواب برمی خیزیم و می بینیم که می توانیم ببینیم و بشنویم و بدون سرگیجه از بستر خارج شده و روی پای خود راه رویم، ما هنوز خوشبختیم و تاج سعادت بر سرداریم.
……….
هیچ چیزی در هیچ زمان و هیچ مکانی به اندازه ی تن درستی و روان درستی نمی ارزد و خوشبختی به ارمغان نخواهد آورد… دیروز مقاله ای از آلبرت آینشتاین مطالعه می کردم که در سال 1949 در اولین شماره ی مجله ی “Monthyl Review” چاپ گشته بود. در این مقاله که آلبرت نام آن را “چرا سوسیالیسم؟” گذاشته بود، ایشان اشاره می کرد که یکی از مهمترین فعالیت های بشر وقف خود در راستای تعالی جامعه است.
من می خواهم این جمله ی آینشتاین را برایش اصلاح کنم: “یکی از مهمترین فعالیت های بشر تلاش در راستای حفظ و گسترش سلامت جسمانی و روانی خود در گام اول، نزدیکانش در گام ثانی و تمامی جامعه ی بشری در گام ثالث است.” اگرچه باید خود را برای معاش خود و دیگران نزدیک و دور وقف کنیم، اما این وقف کردن ها به هیچ وجهی نمی بایست که سلامت خود و همان دیگران را به خطر اندازد.
من بر این باورم که اگر انسان ها در راستای خوشبختی صرفا مراقب سلامت جسم و روان خود باشند، تمامی مشکلات معیشتی جامعه حل خواهد شد زیرا به خطر افتادن همین تن درستی و رواندرستی عده ای معدود است که وضعیت جامعه را اینگونه بر هم می زند. بنظر من آن سرمایه داران حریصی که آلبرت از آن ها انتقاد می کرد، همان افرادی هستند که سلامت جسم و روان خود را در راستای معاش از دست داده اند و حال اینگونه بی پروا و حریصانه به اموال جهان چنگ می زنند تا گوهر از دست رفته را دوباره بطریقی دیگر بازیابند.