👈 اول بهشکل صوری خواهم نوشت:
تعالی = [(عقل + تجربه) × روش] + [(دیوانگی + ناشیگری) × سازگاری] + پشتکار
بهعبارت دیگر؛
تعالی = [(نظم) × تعادل] + [(بینظمی) × تعادل] + حرکت
و بهعبارت دیگر؛
تعالی = [مادیت] + [معنویت] + عمل
و باز بهعبارت دیگر؛
تعالی = [ساختار] + [فراساختار] + اراده
___
👈👈 و دوم بهشکل غیرصوری خواهم گفت:
تعالی یعنی عقل و تجربهی روشمند، بههمراه دیوانگی و ناشیگری سازنده؛ با پشتکار.
بهعبارت دیگر؛
تعالی یعنی نظم متعادل، و بینظمی متعادل؛ ضمن حرکت.
و بهعبارت دیگر؛
تعالی یعنی مادیت، و معنویت؛ در عمل.
و باز بهعبارت دیگر؛
تعالی یعنی ساختار، و فراساختار؛ بهشکل ارادی.
– دِیداد
___
پانوشت: چکیدهای از ایدهی “فراساختاریت*” در حوزهی تعالی.
*نکته) کلمهی ضربشدهی “فراساختاریت” برای انتقال این معنا از نظر فیلولوژیک (اصول لغتشناسی) غلط است – زیرا که واژهی پارسی فراساختار را با پسوند -ئیت عربی جمع زده است – اما از حیث پراگماتیک (اصول کاربردشناسی و استعمال) گویاست و بر این مدار پیشتر واژهی “بینامتنیت” (intertextuality) در گفتمانهای فلسفی در زبان فارسی ضرب شده و مصطلح گشته است.