در دوران نوجوانی به ما میگفتند که دنیا رو به تخصصی شدن میرود، از اینرو صرفا بایستی که یک تخصص داشت. مثلا میگفتند که به زودی مکانیک چرخهای جلو خودرو با مکانیک چرخهای عقب خودرو، فرق خواهد کرد و اینها دو فرد متخصص متفاوت خواهند بود و یا اینکه بهزودی جراح چشم راست با جراح چشم چپ، دو فرد مجزا با دو تخصص مجزا خواهند بود.
اما بهموجب انقلابهای نسل چهارم و پنجم صنعت، یعنی انقلابهای مخابراتی و رباتیک که بهترتیب انفجار ارتباطات و هوشمندسازی چیزها را به ارمغان آوردند، رویای تکتخصصی بودن، رویایی پوشالی از آب درآمد.
دنیا هماکنون آنقدر پیچیده شده و با سرعت بالایی در حال تحول دایمی است که مواجههی تکتخصصی با آن نتیجهای جز شکست حتمی ندارد زیرا که اولا تخصصها سریعا منقضی می شوند و ثانیا این سطح از پیچیدگیها صرفا از طریق یک تخصص قابل درک نیستند.
این افتخار را داشتهام که از قریب به پانزده سال پیش جز نخستین افراد ایرانی باشم که این رویکرد را اتخاذ نموده و در رابطه با عصر polymathy (پُلیماتیا) [یا عصر چندتخصصی شدن] آگاهیبخشی کنم.
از اینرو در اینباره مطالب بسیار نوشته و انتشار دادهام و رویکردم در دورههای فلسفه (بهویژه فلسفهی کاربردی) نیز تربیت افراد در جهت “چندتخصصه شدن” بوده است.
ناگفته نماند که عدهای “پلیماتیا” را همچنان اشتباها یا عامدانه “همهچیزدانی” یا “علامه بودن” ترجمه کرده که ناظر به معنای کلاسیک این واژه است و ربطی به تعریف جدید آن ندارد و بدینترتیب ذهن مخاطب را مخدوش میکنند، اما معنی جدید پلیماتیا یعنی “توامان بهره بردن از کلیات چند تخصص و جزئیات یک یا دو تخصص در حل مشکلات (کمتر) محض و (بیشتر) کاربردی” است.
تلاش ما این است که در دورههای فلسفهی کاربردی کمک کنیم تا که دانشجویان بتوانند درکی کلی از مفاهیم رشتههای اصلی فلسفه، علم و تکنولوژی داشته باشند و سپس در یک یا دو حوزه، بهفراخور رسالت و تخصص مطلوبشان، بسیار بدانند تا با مرکزیت آن بتوانند که به پرسشهای پیشرو در حوزهی تخصصیشان پاسخگو باشند.
[مثل حرف T الفبای لاتین که بهشکل شماتیک فرد از طیف وسیعی از موضوعات آگاه بوده و سپس در یک حوزه، تخصص جدی و عمیق دارد…]
مدل پلیماتیا شبیه به تلفیق کردن دو مدل روباهی و خارپشتی آیزایا برلین، متفکر روس-انگلیسی، است جوریکه بهموجبش میتوان روباهی تیغی را متصور شد که هم مثل روباه حربههای زیادی را بلد است و هم مثل خارپشت یک حربه را بسیار خوب میداند.
نتیجتا اینکه پلیماتیا یعنی تبدیل شدن به “روباهِ تیغی” در جهت تاثیرگذاری در عالم بسیار پیچیده و بسیار متغیر امروزی؛ و فلسفهی کاربردی (آنطور که در لیگ ما بهعنوان “نخستین انجمن فراساختاری فلسفهی کاربردی در ایران” تعریف میشود) کاتالیزور تحصیل چنین دستاوردی در حوزهی یادگیری و تاثیرگذاری است.
– دِیداد
پانوشت: پلیماتیا یا چندتخصصه بودن در جهان امروزی (که بیش از هر زمان دیگری موضوعات بینارشتهای و چندرشتهای هستند) یعنی دانستن کلیات طیف وسیعی از موضوعات و همزمان آگاهی مفصل داشتن به یک (یا نهایتا) دو رشته در جهت پل زدن بین این حوزهها در راستای حل مسائل پیشرو بشر [که اساسا حل شدنشان از رهگذر یک رشته ناممکن است].