حقیقت چیست؟ حقیقت آن چیزی است که در غایت خود به نفع همگان است حتی اگر همگان به نفع خود در لحظه واقف نباشند. حقیقت آن انطباق حداکثری گوهرهای عقل و تجربه با واقعیت جهان است، از این رو صحبت از حقیقت بدون در نظر گرفتن انسان ممکن نیست. بدون انسان حقیقتی در کار نیست و بدون حقیقت، انسانی. انسان از آن حیث که انسان است همواره به دنبال حقیقت خواهد بود و بدون حقیقت، انسانی نخواهیم داشت. گویا انسان و حقیقت دو روی سکه ی واقعیتِ این-جهانی باشند.
اما چونان هر چیز دیگری در جهان انسانی حقیقت با قطب متضاد و مخالف خود یعنی دروغ و بطلان هم پیوند است زیرا که بدون هر یکی از آن ها دیگری بی معناست و از همین روست که مسایل باطل نیز به زیست-جهان انسانی راه می یابند.
در این میان آن انسان حقیقت جو که راه کمال و فرگشت را در زندگی پیش گرفته است لازم است که جانب حقیقت را گرفته و قطب متضاد را از خلال این اقدام خود تضعیف کند. البته اضمحلال مطلق این قطب متضاد ممکن نیست و با یک نگاه گسستاری این موازنه می تواند که به امتیاز 99 به نفع حقیقت و 1 برای دروغ به پایان برسد و این همانا یک پیروزی ایده آل است و بی شک چیزی بالاتر از این در جهان متصور نیست.
انسان از بابت مغز دو نیم کره ای اش همواره و همواره به تمامیت جهان بشکل تقابل قطب های متضاد نگریسته و این ریشه در ارتباط آینه ای (متضاد) این دو نیمکره با یکدیگر دارد. در این تقابل، حقیقت یعنی ترجمان عقل و تجربه و هرآنچه که به انطباق حداکثری با این دو گوهر نایل آید حقانی است و هرآنچه که خود را از این چارچوب بیرون اندازد بطلانی خواهد بود. سرآخر اینکه سعادت انسان و حقیقت نیز با یکدیگر هم ارز بوده و راه سعادت چیزی جز تمکین به ملاحظات عقل و تجربه نخواهد بود.
دی داد
12636