دروغ نوعی رفتار است که توامان با شکل گیری رفتار حل مسئله در گونه ی هوشمند آدمی بتوسط انتخاب طبیعی ترجیح داده شده و انتخاب گشته است. دروغ نه تنها در گونه ی آدمی بلکه در سایر گونه های جانوری نیز مشاهده می شود… آفتاب پرستی که رنگ خود را به تناسبِ محیط خود تغییر می دهد، در حال متبادر نمودن فهمی به موجودات دیگر (عمدتا شکارچیان) است که حقیقت ندارد. اگر دروغ یعنی تحریفِ حقیقت، پس آفتاب پرست ها هم دروغ در کارشان است.
دروغ لازم نیست که حتما کلامی باشد؛ اگر من با رفتارم فرد دیگری را در راستای رسیدن به هدفم فریب دهم، حرکتم را می توان از مصادیق دروغ ارزیابی نمود. بیش از هشتاد درصد آنچه که آدمیان به زبان و یا به عمل می آورند، با یک ارزیابی منطقی – فلسفی (لوجیکو – فیلوسوفیکوس) از جنس دروغ است.
شاید مایه ی تعجب شما گردد، همینکه ما می گوییم: “رنگ آبی” عملا مشغول دروغ گفتن هستیم، زیرا که آب بی رنگ است، پی هرآنچه آبی است می بایست بی رنگ باشد، نه آن رنگِ خاص که از قرمز فاصله دارد! پس حقیقت این است که شیشه ی بی رنگ پنجره، آبی و خودکاری که من با آن این مطلب را می نویسم هر چیزی غیر از آبی است زیرا آبی رنگ یعنی بی رنگ.
روز شنبه نیز بیشتر به صفر شبیه است، پس جمله ی شنبه روز زوج است یک دروغ دیگر از این دست می باشد.
سناریو نمایش ها همه دروغند پس بازیگران همه دروغ می گویند!
پیش می آید که می خواهم خیابان را مستقیم بروم، تاکسی ای از کنار من عبور می کند و می پرسد: “مستقیم؟” و من چون دلم می خواهد پیاده به مقصد برسم، خیلی خونسرد پاسخ می دهم: “نه!” این یک دروغ است اگرچه من خود را با این فکر تسلی می دهم که این “نه”، نه ای در پاسخ به این پرسش است: “آیا می خواهی این مسیر مستقیم را با تاکسی من طی کنی؟!”
توجیه دروغ ها کار بسیار ساده ایست، فقط کافی است فنّ بیان داشته و در منطق تراشی هم چیره دست باشیم! اگر حرف های راست نیز هیچ کدام حقیقتا راست نیستند، پس احتمالا تنها راهِ دروغ نگفتن “هیچ نگفتن است!”
و باز هم سکوت!
سکوتی که عوام آن را بی اهميتی به ساحت خود قلمداد می کنند…