نگرش کلاسیک در رابطه با ارزش اخلاقی اعمال آدمی و تقسیم نمودن اعمال به دو دسته ی اخلاقی و غیراخلاقی با رویکرد انتقادی و تحلیلی، بیش از حد ساده انگارانه به نظر می رسد.
پیش از این در سایر نوشته های اخلاقی، نگارنده سعی نمود که رویکرد بولی (صفر و یک) نسبت به ارزش اخلاقی اعمال ارادی آدمی را باطل اعلام دارد. در رویکرد بولی که همان شکل جبری منطق کلاسیک است، برای هر گزاره دو ارزش صحیح و غلط بیشتر نداریم و مبتنی بر اصل سوم این نوع از منطق یعنی اصل طرد شق وسط نمی توان حد وسطی برای این دست سیستم های ارزشی متصور گشت.
نگارنده در آراء خود سعی نمود که در گام اول، منطق نوین فازی را بعنوان منطقی ارجح در رابطه با قضاوت های اخلاقی آدمی معرفی نماید. با این رویکرد، شقی وُسطی (یعنی اعمال خنثی) را می توان در مباحثات اخلاقی دخیل دانست و به قضاوتی چون قضاوت نه اخلاقی و نه غیراخلاقی نایل گشت.
تا بدین جا را می توان جزء مباحث پیشین ارزیابی نمود، اما درس امروز، مطرح نمودن نظریه ی 3 فازی (Phase) تحلیل های اخلاقی است که این فازها به ترتیب عبارتند از: یک. فاز پیشا کردار (Pre-Action) دو. فاز حین کردار (Course-of-Action) و سه. فاز پسا کردار (Post-Action).
در نهایت ارایه ی این نتیجه گیری لازم است که افاده شود بمدد تحلیل جامع این فازها می توان به خوبِ غیراخلاقی و بدِ اخلاقی رسید که آن ها شاکله ی اصلی اخلاق پست مدرن را تشکیل می دهند.
اگر بخواهیم هر یک از این فازها را بدقت مورد مطالعه قرار دهیم به این نتیجه خواهیم رسید که شباهت عمیقی بین آن ها و مفاهیم کلاسیک حوزه ی اخلاق برقرار است. فاز پیشا کردار تا حد زیادی همان نیت و یا قصدِ کننده ی کار می باشد. فاز حین کردار همان کردار و یا خودِ عمل و یا حتی نفس عمل و نحوه ی انجام آن است. فاز پسا کردار نیز همان عواقب و نتایج عمل است که پس از عمل سر بر می آورند.
متاسفانه تمامی اخلاق دانان تا بدین روز هر کدام به یکی از این فازها توجه نشان داده و از سایر فازها غافل مانده اند. اخلاق دانی همچون کانت بسیار به نیت (فاز پیشا کردار) علاقمند بوده است و کاری را بصرف نیتِ خوب کننده اش اخلاقی می داند که این قضاوت صحیحی نیست چون بر آن اعتبار دوستی خاله خرسه امری اخلاقی است!
برخی دیگر از فلاسفه ی اخلاق دان، بر خودِ عمل متمرکز شده اند که رویکردی ناقص است و با آن می توان عمل آن روباهی که جوجه ای را از مدفوع یک گاو بیرون آورده و می شوید که بخورد، اخلاقی دانست ولی عمل آن گاو که مدفوعی بر سر آن جوجه می اندازد که در سرما یخ نزد، بر همان اعتبار غیراخلاقی خواهد بود! پس این رویکرد که حالتی غفلت آمیز نسبت به غایات عمل دارد، رویکرد جامعی نیست.
برخی دیگر نیز تماما به نتایج پرداخته اند یعنی افرادی همچون فایده گرایان انگلستان (بِنثِم، میل و غیره) که مبتنی بر صرف نتایج در رابطه با خودِ عمل قضاوت می کنند که با آن می توان سیاست ماکیاولی را که در آن هدف وسیله را توجیه می کند، اخلاقی دانست.
نتیجتا اینکه اخلاق پست مدرن (دی دادی) راه برون رفت از این دیلماست؛ اخلاقی بس جامع که عملا بمدد تحلیل های مکفی آن نسبت به هر یک از این فازهای سه گانه (و آن هم پس از رخ دادن عمل) می توان در رابطه ی با آن کردارها دست به قضاوت ارزشی زد.
یکی از دستاوردهای این رویکرد جدید در فلسفه ی اخلاق، رسیدن به این اصل است که مطالعات اخلاقی عملا از جنس مطالعات تاریخی هستند، البته اگر بخواهیم دقیقا حکمی نسبت به آن اعمال بشکل حداکثری صادر کنیم. پس پژوهشگران اخلاق می بایست این امر را در نظر داشته باشند که قضاوت در مورد یک عمل صرفا پس از انجام آن عمل بشکل دقیقی قابل انجام است و فکر کردن به عملی پیش از آن منتهی به قضاوت صحیح نخواهد شد (بعلت فقدان برخی از فازها).
البته اخلاق از آنجائیکه خود یکی از شاخه های دانش است، می بایست مجموعه الگوهایی باشد که به آدمی قدرت پیش بینی بدهد. پس انتظاری که از این مدل اخلاقی می رود، عملا ارایه ی پیش بینی هایی نسبتا صحیح در رابطه با یک عمل قبل از انجام آن است. مثل پیش بینی سقوط یک گلوله ی توپ در مکانی خاص پیش از شلیک آن بتوسط علم فیزیک. در تحلیل های این چنینی فرد می بایست با مدد گرفتن از از موارد مشابه و رویه های از پیش تعیین شده که آن ها هم نقش مهمی در این اخلاق دارا هستند به حدس هایی دست یابد.
اما در تحلیل هایی از جنس تحلیل های اصیل (پسا کردار) می بایست نمره ای به هر یک از این 3 فاز داد. اگر برآیند نمره ها کمتر از 1 باشد (مساوی و کمتر) عمل غیراخلاقی است، اگر برآیند نمره ها کمتر مساوی 2 باشد، عمل خنثی است و اگر این برآیند بیش از 2 شود، عمل اخلاقی است و فاعل آن را می توان شاد قلمداد نمود.
فرض کنید که در خیابان پیرزنی از شما درخواست می کند که بار سنگینی را برای وی بلند کرده و تا درب منزل ایشان برسانید. شما از قبل برای خود رویه ای اولی دست و پا کرده اید و خود را امر به کمک کردن به دیگران نموده اید. البته همچنین شما مجهز به یک سری رویه های جانبی وُسطی از جمله کمک کردن صرفا به انسان های خوشرو نیازمند هستید و حاضر نیستید که از نظر روانی به انسان های زورگو و یا بی ادب کمک کنید.
ضمنا رویه های سفلی شما نیز ایجاب می کنند که در حین کمک به سایرین تا حدی قابل قبول به جسم خود فشار آورید. مثلا می دانید که جسم شما توانایی بلند کردن بارهای بزرگ و سنگین تر از 10 کیلوگرم را ندارد. وقتی تحقق تمامی این رویه ها در فاز پیشا کردار با یک تفکر چالاک در این مورد خاص رخ می دهد، شما بی درنگ به درخواست پیرزن جواب مثبت می دهید و بار وی را بلند می کنید.
اگر هر سه دست رویه های شما (رویه های اولی، وسطی و سُفلی) که عملا سلاح های پیشگیرانه ی شما از بابت دوری جُستن (به ترتیب) از غم، رنج و درد هستند، دیده شوند؛ شما برای هر کدام نمره ی یک سوم به خود خواهید داد که مجموعه ی آن ها 1 برای فاز پیشا کردار خواهد بود.
حال شما در فاز کردار هستید و دوباره می بایست رویه های خود را مرور کنید و ببینید که نحوه ی عمل بشکل منطبقی در حال انجام است و یا که خیر. مثلا شما رویه ای اولی (روحانی) برای خود در نظر دارید که اجازه نمی دهد که شما کمکی به کسی کنید که آن کمک وی را به سمت تنبلی و بی مسئولیتی سوق دهد و یا رویه ای وسطی که در حین کمک به دیگران نباید از جانب ایشان همچون یک کلفت ارزیابی گردم و بمجرد این احساس می بایست فرآیند کمک رسانی به ایشان را متوقف سازم و در آخر رویه ای سفلی که حکم می کند هرگاه احساس آسیب به جسم در حین کمک ادراک شد، از درد دوری بجو و کمک را قطع کن.
باز با یک تحلیل هم اکنون ….. شما قادر خواهید بود که نمره ی یک سوم برای هر یک از آن 3 سطح رویه ی اخلاقی به خود دهید که مجموعه ی 3/3 آن ها یعنی “یک” نمره ی فاز حین کردار شماست. حال شما تقریبا به نزدیک منزل پیرزن رسیده اید و در حال به پایان بردن کردارید. رویه های پسا کردار و تحلیل های مربوط به آن ها بمجرد پایان کردار می بایست به عمل درآیند و فرآیند ارزیابی تا لحظاتی پس از پایان عمل نیز می بایست ادامه یابد.
بررسی رویه های اولی همچون آیا کمک به همنوعی که ممکن است با آرمان ها و اندیشه های من دشمن باشد، اخلاقی است؟! (خیر نیست و من به دشمنانم کمک نمی کنم). و رویه هایی وسطی از جنس کمک به دیگری نباید رنج کلی تو را با دیر رسیدن به محل کارت بیافزاید و رویه ای سفلی از این دست که حال کمر من درد می کند و چنین کمکی شایسته نبوده، پس هرگز کمکی که درد وجودی تو را بیافزاید، شایسته نیست.
بر این فرض که در این مثال خاص، پیرزن از جمله دشمنان آشکار من نباشد و من نیز دیر به محل کارم نرسم و وزن بار نیز بسیار کمتر از آن چیزی بوده باشد که من را آسیب زند، نمره ی فاز پسا کردار هم 1 خواهد شد و پس از عمل می توان به بررسی آن پرداخت و با رسیدن به نمره ی 3 عمل خود را اخلاقی ارزیابی نمود و شاد گشت و از این تجربه ی اخلاقی برای بهبود رویه ها و رسیدن به بِه-روش های شخصی (سطح شخصیات جهان بینی) بهره جُست و خود را امر به پایبندی به آن ها در بستره ی زندگی نمود…
{تمامی نظامات اخلاقی بشر را می توان به یک اصل بسیار ساده فروکاهید. اصلی ساده، بنیادین و جهانروا که برای اخلاقی زیستن به چیزی بیشتر از آن نیاز نخواهیم داشت: “تصور خود در مقام دیگری، بی هرگونه چشمداشتی”}