(خِرَد-رویه ها / Principles)
اصول مجموعه ای از رویه هاست که انتظار داریم بیانگر ماهیت و کارکرد یک پدیدار باشند. مثل اصول ریاضیات که همانا مجموعه رویه های بنیادین این شاخه از معرفت نزد آدمی می باشد. من در اینجا قصد ندارم که به اصول موضوعه و یا حتی قضایای بنیادین استنتاج شده از آن ها در یک شاخه از دانش بپردازم، بلکه می خواهم به کاربرد واژه ی اصول در سطح زندگی آدمی اشاراتی داشته باشم.
انسان های مختلف به فراخور استعدادهای وراثتی و یافته های تجربی خویش به مرور زمان به درکی از ظروف مکانی – زمانی زندگی خویش نایل گشته و ماحصل چنین ادراکاتی را همچون گزاره هایی لایتغیر نزد خویش حفظ کرده و به مجموع آن ها اصول می گویند. مجموعه ای که تعیین کننده ی نحوه ی مدیریت کنش ها و واکنش های آن ها در موقعیت های خاصِ زندگی خواهد بود.
آیا این چنین اصولی اصیل هستند؟ جالب است بدانیم که دو واژه ی اصول و اصیل هر دو از یک ریشه ی لغوی هستند اما به یک جغرافیا تعلق ندارند. شاید بتوان رای به این داد، تنها اصولی اصیل هستند که اصالت اصولی شان را با خرد محک زده باشیم.