چونی معادل پارسی کیفیت است. مثل چندی که می توان در مقابل کمیت قرار داد. این دو اصطلاح 2 قاطقوریای اصلی مولفه های ناب فاهمه ی کانتی هستند. چندی همان چونی حد-دار شده است.
ذهن آدمی من باب مفاهیم، رویکردی چونی دارد و پس از محدود کردن آن ها مقوله ی چندی را می سازد. چونی بی حد و لاجرم غیرعینی است. اما چندی محدود و مربوط به عالم متعینات است. هر آن چیزی که حد دارد بالفعل است. اما چونی ها بالقوه اند. چند و چون چیزها یعنی بترتیب وجوه بالفعل و بالقوه ی آن ها (البته بشکل فلسفی).
بودن از جنس چونی هاست. این بودنِ چونی بالقوه و تا ابدالآباد بدون هرگونه محدودیتی است. چیزهای نامحدود را نمی توان بخوبی درک کرد. برای این کار نیازمند فراروشی هستیم. این فراروش عملا گذاشتن حد بر سر این چون است.
با گذاشتن این حد این بودنِ چونی، در اولین گام یک بودن چندی خواهد شد. یک بودن چندی، یک بودن بالفعل است. یک از همین جا زاده می شود. یک همانا بودن محدود شده است. بودنی چندی!
{چونی و چندی چیزها دلالت بر بالقوه بودن و بالفعل بودگی آن ها می کند…}
بسیار جدید و آموزنده بود سپاسگزارم.