(دلیری)
الف. الف. در جایی برای من نوشته بود: “بدون شجاعت، انسان آینده ای نخواهد داشت!” و این گفته حقا که صحیح است. شجاعت را می توان به اراده ی نیکی تعبیر کرد که نمی جنبد اما می جنباند. جنبش حاصل از این اراده ی معطوف به نیکی است که نزد همگان همچون شجاعت تعبیر می شود.
گاهی می گویند که “این کار شجاعت نیست بلکه حماقت است”. گمان می کنم که در این نوع قضاوت، آن ها غایت و یا محل اثر این شجاعت را مورد قضاوت قرار می دهند. داوری در این باره که چه چیز شجاعت است و چه چیز نیست از بیرون ممکن نیست و می بایست توجه کرد که خودِ ما شاقول این قضاوت هستیم. این ما هستیم که خود اعمال خود را مورد داوری قرار می دهیم و از آن ها لحظات شجاعانه و غیرشجاعانه می سازیم.
عملی که برای کسی در صورت انجام همچون شجاعت ادراک می شود از نظرگاه دیگری لزوما شجاعت نیست و این یک بار دیگر اهمیت الگوهای شناختی نسبت به مقوله های زندگی را یادآوری می کند. سرآخر باید برای شجاع ارزیابی کردن خویش گام برداشت و آینده را بهتر ساخت.
{شجاعت (صرفنظر از داوری دیگران) یعنی اینکه من خود را شجاع ارزیابی کنم و یا خیر!}